سیاست خارجی پاکستان هرگز به اندازه ماههای اخیر، فعال و پویا نبوده است. اسلامآباد روابط خود را با داکا (بنگلادش) بازسازی کرده است،از طرفی پاسخ مؤثری در مقابل اقدامات هند نشان داد همچنین تعاملاتش را با واشنگتن از سر گرفته و روابط راهبردی خود را با پکن (چین) نیز عمیقتر ساخته و از همه مهم تر «توافقنامه دفاع متقابل استراتژیک» را با ریاض (عربستان سعودی) امضا کرد و نقشی فعال در روند صلح غزه ایفا نموده است.
پاکستان در چارچوب راهبرد کلان خود، تلاش میکند تا خود را به عنوان »عامل اصلی ثباتبخش« در حوزه امنیت برای منطقه جنوب آسیا و »تأمینکننده اصلی امنیت« برای منطقه خلیج فارس معرفی کند.
راهبرد کلان پاکستان برای دستیابی به چندین هدف، بر دو رویکرد گسترده استوار است:
نخست، اسلامآباد میخواهد خود را به عنوان یک دولت دارای اهمیت راهبردی در نظم جهانیِ در حال تحول معرفی کند. سالها بود که پاکستان به دلیل تفاوت منافعش در افغانستان، شاهد تیرگی در روابط خود با آمریکا بود و این تیرگی پس از خروج آمریکا از افغانستان تشدید شد. در نتیجه، اسلامآباد نگران بود که اهمیت راهبردیاش در دنیای غرب کاهش یافته است.اگرچه نیازهای اقتصادی و راهبردی اسلامآباد توسط پایتختهای غیرغربی برآورده میشد، اما این کشور معتقد است که وابستگی و اتصال به غرب میتواند به خوبی منافع سیاسی، راهبردی و اقتصادیاش را تأمین کند.مفهوم اهمیت راهبردی عمیقاً در محاسبات و برنامهریزیهای اسلامآباد ریشه دوانده است. پاکستان بر این باور است که اگر هم در پایتختهای غربی و هم در پایتختهای غیرغربی از اهمیت راهبردی برخوردار باشد، میتواند به توافقات اقتصادی و دفاعی دسترسی پیدا کند. همچنین، یک پاکستان با نفوذ و دارای اهمیت راهبردی، میتواند پرونده کشمیر را به نحو احسن در عرصه بینالمللی مطرح و پیگیری کند.اسلامآباد مشاهده کرده است که اهمیت راهبردیاش تنها محدود به جنوب آسیا شده و حتی در آنجا نیز به دلیل تغییرات سریع وقایع منطقهای، خطر کاهش آن وجود دارد به همین دلیل تلاش کرده است تا حوزه اهمیت راهبردی خود را به خلیج فارس گسترش دهد. تصمیم اسلامآباد برای امضای پیمان دفاعی با ریاض (عربستان سعودی)، منافع و نقش راهبردی پاکستان را به شدت به منطقه خلیج فارس پیوند خواهد زد.رویکرد دوم اسلامآباد، تمایل به تغییر ساختار امنیتی منطقه جنوب آسیا است. در حالی که دغدغه دیرینه اسلامآباد همواره سلطه و نفوذ دهلی نو در این منطقه بوده، به نظر میرسد حتی کاخ سفید هم دیگر از اصرار هند بر حفظ استقلال عمل راهبردی خود به ستوه آمده است.
هند تمایلی ندارد که نه چین را از خود برنجاند و نه روابط تجاریاش با روسیه را قطع کند.
اسلامآباد میخواهد به این اهمیت و نفوذ راهبردی دست یابد.
دهلی نو در حوزه تجارت نیز نتوانسته است انتظارات واشنگتن را برآورده سازد. با وجود اصرار آمریکا برای افزایش پنجاه درصدی تعرفهها، هند همچنان از موضع خود کوتاه نمیآید و این پافشاری، صبر واشنگتن را به چالش کشیده است.
اسلامآباد این تحولات را به مثابه یک فرصت راهبردی نگریسته است.
برای بهرهبرداری از این فرصت، اسلامآباد دقیقاً عکس مسیری را در پیش گرفته که دهلی نو بر آن اصرار دارد. در حالی که دهلی نو نقش دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا را در برقراری آتشبس پس از درگیریهای ماه می میان هند و پاکستان انکار میکند، اسلامآباد نام او را برای جایزه صلح نوبل پیشنهاد داد. همچنین، دهلی نو از امضای توافق تجاری با آمریکا سر باز میزند؛ اما در مقابل، اسلامآباد نه تنها قرارداد تجاری خود با واشنگتن را نهایی کرد، بلکه در زمینه رمزارزها (کریپتو) همکاری نمود و با استرداد یک تروریست داعش به آمریکا، دامنه همکاریهای ضد تروریستی خود را نیز گسترش داد.
با این حال، اسلامآباد صرفاً به واشنگتن تکیه نکرده است؛ بلکه پکن (چین) را نیز وارد معادلات جنوب آسیا کرده است. پس از ناکامی در احیای سازمان سارک (SAARC)، اسلامآباد در حال تلاش است تا با کمک چین، انجمنهای زیرمنطقهای تأسیس کند.
دیپلماسی موفق اسلامآباد به ایجاد دو اجلاس سهجانبه مهم منجر شده است: یکی متشکل از افغانستان، چین و پاکستان، و دیگری شامل بنگلادش، چین و پاکستان. در همین راستا، اسلامآباد میخواهد کشورهای کوچکتر جنوب آسیا را نیز تشویق کند تا یا به این انجمنهای سهجانبه موجود بپیوندند و یا مجامع مشابه جدیدی را ایجاد نمایند.
پاکستان با تعمیق منافع اقتصادی آمریکا و وارد کردن چین به معادلات جنوب آسیا، دو هدف اصلی را دنبال میکند:
اول، ایجاد یک حضور منطقهای برای آمریکا به منظور تضمین نقش فعال واشنگتن در مدیریت بحران میان پاکستان و هند و تمرکز بر یک »طرح صلح در جنوب آسیا« برای حل مسئله کشمیر.
دوم، حضور چین در جنوب آسیا را به عنوان نقطهمقابل نفوذ دهلی نو در منطقه میبیند.
مهمتر از همه، تعمیق همکاریهای واشنگتن و پکن در امور راهبردی، اقتصادی و سیاسی جنوب آسیا، به اسلامآباد کمک میکند تا این دو قدرت رقیب را متوازن سازد.
هدف اصلی اسلامآباد این است که گزینههای خود را حفظ کند تا زمانی که در رقابت میان این قدرتهای بزرگ، برنده نهایی مشخص شود.
اسلامآباد اطمینان دارد که این راهبرد کلان، جایگاه پاکستان را به یک قدرت میانی ارتقا خواهد داد و منجر به تقویت نفوذ منطقهای و جهانی آن خواهد شد.
با این حال، با توجه به وجود چالشهای امنیتی داخلی، اقتصاد شکننده، ضعف در حکمرانی خوب و واقعیتهای پیچیده ژئوپلیتیکی، به نظر میرسد اسلامآباد در حال بلندپروازی بیش از حد توان خود است. از این رو، پایداری و دوام این راهبرد کلان نامشخص باقی میماند.
نویسنده این مقاله، تحلیلگر امور جنوب آسیا است و دیدگاههای ابرازشده، نظرات شخصی او هستند.