مبارزه زنان بلوچ علیه آدم ربایی حاکمیتی در پاکستان
بی بی نازخاتون، مادر سمیع الدین بلوچ، فعال اجتماعی که تمرکز خود را بر جستجوی مفقودین بلوچی گذاشته بود، در تاریخ ۲۸ ژوئن پانزدهمین سالگرد ناپدید شدن همسرش را گرامی داشت.
دکتر دین بلوچ در سال ۲۰۰۹ ربوده شد، و همسرش تمام ماجرا را به خوبی به یاد می آورد.
در آن روز سرنوشت ساز، نه تنها همسر زندگی اش از او ربوده شد بلکه هویت او نیز از بین رفت. در طول یک دهه و نیم گذشته، بی بی نازخاتون زندگی ای را گذرانده که نمی داند بیوه است یا خیر؛ سرنوشتی که در آن با صدها زن بلوچ دیگر مشترک است. او در تمام این سال ها حتی یک بار هم لباس رنگی نپوشیده، در عروسی شرکت نکرده و جشن هایی مانند عید را جشن نگرفته است.
امروزه ده ها زن در سراسر پاکستان در بلاتکلیفی زندگی می کنند؛ نمی دانند که پدر، برادر یا همسرشان زنده اند یا نه.
طبق گزارشی که این ماه منتشر شد، تنها در نیمه اول سال ۲۰۲۴، در مجموع ۱۹۷ مورد شخص مفقود گزارش شده است که اکثریت قریب به اتفاق آن در بلوچستان ثبت شده است.
پاکستان دهه هاست که از بیماری مزمن ناپدیدسازی اجباری رنج می برد. دولت می گوید این مشکل را نمی توان یک شبه “با عجله یا به دلیل اضطراب کسی یا صحبت کردن در پلتفرم های رسانه های اجتماعی یا حتی دستور دادگاه” حل کرد.
اگرچه گفتگوها درباره این موضوع در چند سال گذشته شدت گرفته است، اما کمترین توجه و بحث در مورد هزینه های متحمل شده توسط زنان بلوچ مطرح می شود.
آینده نامشخص
هر کجا و هر زمان که درگیری رخ می دهد، زنان و کودکان بیشترین آسیب را می بینند، به ویژه در جوامع محافظه کار و مردسالار مانند جامعه بلوچ. اگر زنان از نظر اجتماعی و اقتصادی احساس ناامنی کنند، چالش های پیچیده محیطی را ایجاد می کنند.
از طرف دیگر، زنان از نظر روانشناختی و عاطفی نیز بیشترین آسیب را می بینند، زیرا مجبورند در وضعیت دائمی بی ثباتی و بلاتکلیفی زندگی کنند. فکر از دست دادن همسر، پدر، برادر و سایر عزیزانشان بیش از همه آن ها را آزار می دهد.
در گزارشی که در سال ۲۰۲۳ منتشر شد، سازمان ملل متحد اعلام کرد که بیش از ۶۰۰ میلیون زن و دختر در سال ۲۰۲۲ در کشورهای در حال درگیری زندگی می کردند که نسبت به سال ۲۰۱۷ افزایش ۵۰ درصدی داشته است. این گزارش با استناد به یک مطالعه، خاطرنشان کرد که موارد خشونت سیاسی علیه زنان در کشورهای در حال درگیری بین سال های ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ پنجاه درصد افزایش یافته است.
این وضعیت در بلوچستان نیز وجود داشته است؛ استانی که در دو دهه گذشته تحت تأثیر درگیری بوده و خشونت ها جان ده ها زن را گرفته است.
در ژوئن ۲۰۲۰، استان بلوچستان پس از قتل ملک ناز در منطقه کچ، شاهد یک جنبش خودجوش و صلح آمیز بود. در حالی که این حادثه توانست توجه زیادی در رسانه های اجتماعی به خود جلب کند، موارد دیگری، به ویژه در مناطق دورافتاده، وجود دارد که عمدتاً گزارش نشده اند.
به همین دلیل است که صدها زن بلوچ از جمله خودم سال گذشته در هوای سرد از بلوچستان به اسلام آباد راهپیمایی کردیم. اما پس از رسیدن به پایتخت، با یک استقبال ناخوشایند از سوی مقامات مواجه شدیم.
مقامات دولتی اعتراض ما را با بی رحمی رد کردند و ما را عوامل خارجی و طرفداران تروریست خواندند. با این حال، این برخورد واقعیت را تغییر نمی دهد که مردم در بلوچستان بدون هیچ گونه تشریفات قانونی ناپدید می شوند. همچنین درد زنان بلوچ که زندگی شان در یک معما گیر کرده است، کاهش نمی دهد.
بیشتر بخوانید: انفجار جمعیت در پاکستان – یک نعمت یا یک نفرین؟
نه زنده و نه مرده
پانزده سال گذشته برای بی بی نازخاتون حداقل می توان گفت عذاب آور بوده است، پر از آزمایش و رنج. با این حال، او امیدوار است که همسرش زنده باشد و هر روز را با یادآوری عشق او سپری می کند و همیشه او را “Deen Jan” خطاب می کند.
از بین مکالمات زیادی که با او داشتم، یک مکالمه دردناک هست که هرگز فراموش نخواهم کرد. روزی بود که تصمیم گرفتیم به دلیل خشونت، شرایط بد آب و هوایی و بی تفاوتی دولت، به اعتصاب خود در اسلام آباد پایان دهیم.
در حالی که برای اطلاع دادن به خانواده ها در مورد تصمیم دشوار لغو تظاهرات تلاش می کردیم، نازخاتون به سراغم آمد و گفت: “این بار دست خالی برنمی گردم. به دین جانم، پدر بچه هایم و همسر روحم نیاز دارم. من خیلی مریضم، اما ترجیح می دهم اینجا بمیرم تا بدون جواب بروم.”
وقتی آنجا ایستادیم، حرف های نازخاتون قلب مرا سوراخ کرد و حرف در دهانم خشکید.
داستان نازخاتون یکی از صدها داستان زنان بلوچ است. ما در جامعه ای زندگی می کنیم که خوشبختی از احساس تعلق حاصل می شود که از خانواده می آید. دردی که یک خانواده پس از ناپدید شدن سرپرست خود متحمل می شود غیرقابل تصور است؛ تمام شادی، نشاط و حمایت مالی شما را از بین می برد. متاسفانه زنان بیشترین آسیب را از این فقدان می بینند.
مانند دفعه قبل، امسال در عید، بستگان افراد مفقود شده همزمان در تربت و کویته اعتراض کردند. در جریان این تظاهرات، با همسر گل محمد مری، ساکن Kohlu که ۱۲ سال است مفقود شده است، ملاقات کردم. او از من پرسید که آیا خبر خوبی در مورد آزادی همسرش وجود دارد یا خیر اما من جوابی نداشتم.
در ادامه صحبت هایمان خانم مری به من در مورد دختر بزرگش که در غیاب پدرش در حال تصمیم گیری برای ازدواج بود، گفت. فریبا در طول مکالمه در کنار ما با چشمانی اشکبار ایستاده بود.
او گفت: “مردگان قبر دارند. اما افراد ناپدید شده هیچ نشانه ای ندارند، زنده اند یا مرده؟ و ما نمی توانیم نه غیبت آن ها را عزاداری کنیم و نه خوشبختی خود را جشن بگیریم.” و مرا در آغوش گرفت.
فریبا و مادرش طی سه سال گذشته بارها ازدواج او را به تعویق انداخته اند و امیدوارند روزی پدرش سالم و سلامت به خانه بازگردد. روزی که تجمع به پایان رسید، فریبا دوباره مرا در آغوش گرفت و گفت: “من نمی خواهم بدون پدرم ازدواج کنم، نمی توانم.”
هویت های از دست رفته
اغلب گفته می شود که زنان بلوچ در خط مقدم جنبش علیه ناپدیدسازی های اجباری هستند. من مخالفم زیرا اینها فقط زن نیستند؛ آنها همسران، مادران، خواهران و فرزندان بدشانسی هستند.
برخی خوش شانس هستند که خاطراتی از پدران خود برای بازگشت به خانه دارند. اما کسانی هم هستند که هنوز در رحم مادرانشان بودند که پدرانشان را بردند.
و افرادی مانند من وجود دارند که اعضای خانواده آنها تا روزی که جسدشان جلوی در خانه ما رها شد، قربانی ناپدیدسازی اجباری و شکنجه شدند. حداقل آنها جایگاه ابدی دارند. ما اکنون در بلند کردن صدای خانواده های افراد مفقود شده آرامش می یابیم.
این مبارزه همه چیزی است که من دارم. اگر موفق شوم حتی یک نفر مفقود شده را برگردانم، به من آرامش و شادی خواهد داد.
از این رو، تکرار می کنم: جنبش علیه ناپدیدسازی های اجباری در بلوچستان توسط بیوه ها، خواهران نگون بخت و مادران آسیب دیده رهبری می شود. ظلم تا حدی زیاد شده است که زنان بلوچ هویت خود را از دست داده اند و اکنون نه با نام خودشان بلکه به واسطه رابطه ای که با اعضای خانواده گم شده خود دارند نامیده می شوند.