ماه گذشته، حدود ۵۰ پاکستانی که در یک قایق مهاجرتی در حال عبور غیرقانونی از اقیانوس اطلس به اروپا بودند، جان خود را از دست دادند که آنرا “فاجعه قایق اطلس” نامیدند که البته این فاجعه اولین مورد نبود و در ژوئن ۲۰۲۳ نیز، ۳۰۰ پاکستانی در یک فاجعه قایق مهاجرتی غرق شدند. این قایق با اینکه مقصدش کشور ایتالیا بود ولی در سواحل یونان واژگون شد. قبل از آن هم، ۷پاکستانی در آوریل ۲۰۲۳ در سواحل لیبی در حادثهای که ۵۷ قربانی گرفت، جان خود را از دست دادند.
تعداد قاچاق مهاجران در سالهای اخیر بیشتر وهمچنین خطرناکتر شده است و این روند هم بر اعتبار کشور پاکستان و هم بر زندگی کسانی که در آن گرفتار میشوند، تأثیر گذاشته است. بریتانیا با افزایش هجوم مهاجران از طریق کانال مانش (آبراهی که بریتانیا را از فرانسه جدا میکند) مواجه بوده است، در عین حال ایالات متحده آمریکا و استرالیا نیز در سالهای اخیر به مقاصد مورد علاقه مهاجران تبدیل شدهاند.(پ.ن.: کانال مانش: این کانال آبی، بریتانیا را از قاره اروپا جدا میکند و به همین دلیل، به یکی از مسیرهای اصلی برای مهاجرانی تبدیل شده است که قصد ورود غیرقانونی به بریتانیا را دارند.)اما چرا مردم تصمیم میگیرند زندگی خود را برای این مقاصد توسعه یافته موعود به خطر بیندازند؟ و چه کسی از قاچاق انسان سود میبرد؟
تهدید مضاعف:
این مشکل دو بخش دارد. اول اینکه تعداد مهاجرانی که قصد سفر دارند، پیوسته در حال افزایش است، همانطور که در ارقام رو به افزایش از کشورهای مبدا دیده میشود. برای مثال، تعداد مهاجران در ایتالیا تقریباً در یک سال دو برابر شده و از ۵۰,۰۰۰ به ۸۰,۰۰۰ نفر رسیده است.
یک مطالعه در سال ۲۰۲۳ توسط دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم سازمان ملل متحد (UNODC) و اتحادیه اروپا (EU) نشان داد که ۲۴,۰۰۰ پاکستانی طی سه سال گذشته به طور غیرقانونی وارد کشورهای اتحادیه اروپا شدهاند. پاکستان اکنون در رتبه پنجم کشورهایی قرار دارد که فقط در سال ۲۰۲۲ با افزایش بسیار نگرانکننده ۲۸۰ درصدی ، مهاجران را به اروپا فرستاده است.
کل عملیات قاچاق، بعد مالی بسیار عظیمی نیز دارد. گزارش شده که “نرخ” استاندارد برای رسیدن به اروپا ۱۱,۹۲۶ دلار (معادل ۳.۳ میلیون روپیه) است. برای ۲۴,۰۰۰ پاکستانی که این سفر را انجام دادند، این مبلغ به ارزش ۸۰ میلیارد روپیه برای این تجارت تبدیل میشود.
نباید فراموش کرد که این هزینه فقط شامل حملونقل است و قاچاقچیان هیچ تضمینی برای استخدام یا اسکان افراد نمیدهند؛ آنها صرفاً مسئولیت خود سفر را بر عهده میگیرند. با چنین مبالغ هنگفتی که درجریان است، جای تعجب نیست که بازیگران بیشتری به تجارت قاچاق جذب میشوند.
نگرانی عمده دیگر، افزایش اتکا به مسیرهای دریایی خطرناک در سواحل شمال آفریقا است. همان مطالعه UNODC-EU نشان داد که تقریباً نیمی از کل مهاجران از طریق مسیرهای دریایی مدیترانه شرقی و مرکزی قاچاق میشوند.
سال ۲۰۲۴ شاهد تلفات جانی فاجعهباری در دریای مدیترانه بودیم، به طوری که بیش از ۲,۲۰۰ نفر کشته یا مفقود شدند که تقریباً ۱,۷۰۰ نفر از آنها فقط در مسیر مدیترانه مرکزی بودند. طبق گزارشها، پاکستان پنجمین کشور بزرگ در این سفرهای دریایی است. میتوان حدس زد که مقیاس واقعی تلفات مهاجران پاکستانی صدها نفراست، چه بسا که بیشتر هم باشد.
چارچوب عوامل جذب و دفع:
قاچاق مهاجران را باید در چارچوب عوامل جذب و دفع تحلیل و بررسی کرد.عوامل جذب، نیروهایی هستند که مردم را به مقاصد وسوسه کننده جذب میکنند زیرا فکر میکنند فرصتهای بهتر ، اغلب در کشورهای ثروتمندتر هستند در حالی که عوامل دفع، شرایطی هستند که افراد را مجبور به فرار از کشورهای خود میکنند.
در این زمینه، عوامل جذب و دفع را میتوان به عنوان جنبههای عرضه و تقاضای قاچاق مهاجران نیز درنظر گرفت. عوامل جذب، تقاضا برای خدمات قاچاق را افزایش میدهند، در حالی که عوامل دفع، عرضه را شکل میدهند و هر دو پویایی مهاجرت را تعیین میکنند.
تضاد شدید در درآمد بین اروپا و کشورهای مبدا، بسیاری از افراد را جذب میکند بخصوص اگر در کنارش وسوسه مسیری تضمینشده برای شهروندی، صرف نظر از اینکه فرد چگونه وارد میشود باشد. سیاستهای نرم حقوق بشر در کشورهای اروپایی، بیشتر به مهاجران انگیزه میدهد، همانطور که نرخ ماندگاری نسبتاً بالا در این کشورها به این معنا که پس از ورود افراد، احتمال اخراج آنها کمتر است ، نیز جذاب است.
داستانهای موفقیتآمیز کسانی که علیرغم مشکلات، به آنجا میرسند، آرزوهای بیشتری را دامن میزند. وجود این پیوندهای خویشاوندی در طول جاده جیتی، به مهاجران اطمینان خاطر میدهد که پس از رسیدن به مقصد، تنها نخواهند بود و میتوانند روی کمک و حمایت خانواده و آشنایان خود حساب کنند. این موضوع یکی از دلایل مهمی است که افراد را تشویق به مهاجرت میکند، حتی با وجود خطرات و مشکلات زیادی که در این مسیر وجود دارد.
از طرفی ، رقابت اجتماعی-اقتصادی در کشورهای مبدا مهاجران، تنشهای محلی را تشدید میکند و بسیاری را مجبور به جستجوی راهی برای خروج میکند. این امر با افزایش کارایی شبکههای قاچاق، در کنار ظهور مسیرهای دریایی جدید مانند مسیرهای مدیترانه شرقی و مرکزی، و مقاصد جدیدی مانند پرتغال و رومانی، تشدید میشود. دسترسی آسان به نقاط ترانزیت در کشورهایی مانند امارات متحده عربی، مصر و مراکش، این مسیرها را جذابتر میکند. در همین حال، ابهام سیاستگذاری در پاکستان، اوضاع را بیشتر پیچیده میکند و هیچ راهحل روشنی برای کسانی که از ناچاری قصد خروج دارند، ارائه نمیدهد.
در نتیجه، مهاجران به طور فزایندهای به مسیرهای دریایی پرخطر و پربازده، بهویژه مسیرهای سواحل شمال آفریقا، که کوتاهترین فاصله تا ایتالیا و اسپانیا را دارد، روی میآورند. .
هرگونه تلاشی برای جلوگیری از جریان مهاجران و جلوگیری از قاچاق، ابتدا باید عوامل اصلی جذب و دفع را شناسایی و به آنها رسیدگی کند. قبل از بررسی راهحلهای بالقوه، باید ببینیم چه کارهایی انجام شده است و چرا موثر نبوده است. برای انجام این کار، باید برخی از باورهای غلط پیرامون قاچاق مهاجران را از بین ببریم، زیرا این تصورات غلط اغلب مانع از سیاستها و اقدامات مؤثری میشود که واقعاً میتوانند تغییری ایجاد کنند.
باورهای غلط درباره قاچاق مهاجران:
اولین باور غلط این است که قاچاق مهاجران به دلیل فقر افزایش یافته است.
منطقهای که بیشترین مهاجران قاچاقشده را در پاکستان تأمین میکند ، شامل گوجرانوالا، سیالکوت، گجرات، مندی بهاءالدین و جهلم است که نه تنها مناطق فقیری نیستند، بلکه خانه برخی از ثروتمندترین افراد در پاکستان در این منطقه واقع شده است. این مناطق دارای اقتصاد کشاورزی پررونق (به جز جهلم)، همراه با صنایع خانگی و طبقه حرفهای از کارمندان دولتی، وکلا، پزشکان و موارد دیگر است.
یک گزارش اخیر توسط سازمان بینالمللی مهاجرت (IOM) که به سفارش کمیسیون ملی حقوق بشر پاکستان (NCHR) تهیه شده است، با عنوان “سفرهای پرخطر: کشف مهاجرت غیرقانونی از پاکستان”، بینشهای کلیدی در مورد این پنج منطقه از جمله فیصلآباد را ارائه میدهد. نرخ بیکاری در هر پنج منطقه زیر ۲ درصد است و فقر چندبعدی به جز مندی بهاءالدین که به ۳۱ درصد میرسد، کمتر از ۲۰ درصد است.
بنابراین، مسئله فقر نیست، بلکه رقابت اقتصادی است. مردم به دلیل رقابت شدید برای منابع و فرصتهای محدود، از کشور خارج میشوند و به دنبال مقاصد توسعه یافته در خارج از کشور هستند و شبکههای قاچاق داخلی هم از این تنش اقتصادی در این مناطق برای تسهیل مهاجرت سوءاستفاده میکنند.
این تصور که مهاجران درگیر در قاچاق فقیر و ناتوان هستند، یک باور غلط دیگر است. کسی که قادر به پرداخت ۱۲۰۰۰ دلار (یا ۳.۲ میلیون روپیه) برای سفر به اروپا باشد، فقیر محسوب نمیشود. در واقع، اکثر مهاجران، هزینه قاچاق خود را از طریق فروش داراییهای ارزشمند خود تأمین میکنند. در مناطق ذکر شده پاکستان، زمینهای کشاورزی به طور فزایندهای تجاری میشوند و میلیونها روپیه در هر هکتار فروخته میشوند. حتی ابتداییترین زمین کشاورزی در برخی مناطق میتواند حدود ۷ میلیون روپیه در هر هکتار فروخته شود. این مقدار برای فرستادن دو نفر به اروپا کافی است.
این یک روتین رایج است: یک هکتار زمین را بفروشید و دو پسر را به خارج از کشور بفرستید. تا زمانی که زمین در دسترس باشد، خروج به اروپا ادامه خواهد داشت.
یک نکته جالب: چه کسی زمین را از مهاجران آینده میخرد؟ از آنجا که تقریباً برای غریبهها خرید زمین کشاورزی غیرممکن است، خریداران اغلب خانوادههای مهاجران مستقر در اروپا هستند که به ثروتمندان جدید روستاهای این منطقه تبدیل شدهاند و الگویی برای دیگران هستند.
نیروی محرکه واقعی پشت این مهاجرت، رقابت است ، مسابقهای که توسط حسادت و حسد دامن زده میشود. کسانی که عقب میمانند، احساس میکنند زندگیشان در مقایسه با دیگران ناگوار است و برای همگام شدن با همسایگان خود، به هر قیمتی حاضرند این کار را انجام دهند.از طرفی توجه داشته باشید که باور به اینکه دستگیری و تعقیب قضایی قاچاقچیان عامل بازدارنده ای است ، بیاساس است.
پس از هر فاجعه قایق، موجی از دستگیریها در سراسر منطقه رخ میدهد که با اعلام مجازاتهای شدید همراه است. صدها نفر دستگیر میشوند که برخی واقعاً مجازات میشوند ولی برخی دیگر نه چندان ، اما علیرغم این تلاشها، همانطور که توسط آژانس مرزی اروپا بنام فرونتکس، گزارش شده است، به نظر نمیرسد که اجرای قانون به عنوان یک عامل بازدارنده عمل کند.
دو دلیل اصلی برای این امر وجود دارد. اول، تکرار جرم در بین قاچاقچیان انسان بسیار پایین است، به این معنی که جنایتکاران جدید دائماً وارد این تجارت پرسود میشوند. دوم، مدت زمانی که در زندان سپری میشود بسیار کم است و به ندرت بیش از چند هفته طول میکشد، که این امر تأثیر کمی در بازدارندگی قاچاقچیان دارد، در حالی که حاشیه سود در هر پرونده میتواند به میلیونها روپیه برسد.
قاچاقچیان انسان در پاکستان، در مقایسه با همکاران خود در شمال آفریقا، با ریسک بسیار کمتری مواجه هستند. دلیل آن هم این است که نقش آنها محدود به “ارجاع” یا معرفی مشتری (مهاجران) به قاچاقچیان اصلی در شمال آفریقا است.
تهدید خطر و ریسک مرگ، مهاجران را دلسرد نمیکند، که شاید غمانگیزترین باور غلط باشد. افرادی که در این مناطق زندگی میکنند، به خوبی از خطرات آگاهند، جسد مردگان را که به روستاها میرسند، میبینند و میدانند که بسیاری دیگر هنوز مفقود هستند. همانطور که جریان مداوم مهاجران گواه آن است ، با این وجود آنها دلسرد نمیشوند،. این امر به ویژه با توجه به اینکه مردم این مناطق به اندازه آنچه اغلب تصور میشود فقیر نیستند و با رقابت سخت اجتماعی-اقتصادی روبرو هستند، بسیار قابل توجه است.
اما سوال همچنان باقی است: چرا آنها همچنان چنین ریسکهای بالایی را میپذیرند؟
بالا بودن نرخ موفقیت رسیدن به اروپا باعث میشود که امید مردم زنده نگه داشته شود. علاوه بر این، جمعیت زیاد خانوادهها میل به مهاجرت را تشدید میکند. بسیاری از خانوادهها چهار یا پنج پسر دارند و این مردان جوان وقتی میبینند همسایگانشان خانههای مجلل میسازند و ماشینهای گرانقیمت میرانند، احساس میکنند عقب ماندهاند.
گزارش IOM که قبلاً به آن اشاره شد، نشان میدهد که میانگین تعداد افراد خانواده در این مناطق ۶.۵ نفر است که فضایی برای خانوادهها ایجاد میکند تا ریسک فرستادن اعضای خود به خارج از کشور را به امید بهبود آیندهشان بپذیرند.
با اینکه اخراجها افزایش یافته است، اما تأثیر کمی در منصرف کردن کسانی دارد که مایلند چنین ریسکهای شدیدی را برای رسیدن به یک زندگی بهتر بپذیرند. طبق گزارشی که در مجلس سنای پاکستان ارائه شد، ۱۵۴۰۰۰ پاکستانی بین سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ اخراج شدند که اکثریت آنها از کشورهای حوزه خلیج فارس و ترکیه بودند.
با این حال، اخراج در مقایسه با خطرات خود سفر، ریسک ناچیزی محسوب میشود. شواهد حاکی از آن است که اخراجشدگان اغلب با عزم راسختر برمیگردند و مصمم هستند که دوباره تلاش کنند و آن را بهتر انجام دهند، زیرا نیم تجربه ای از این مقاصد برتر داشتهاند.
پس از هر فاجعه یا موج اخراج، همان سوال در مورد چگونگی خروج این مهاجران از پاکستان در وهله اول دوباره مطرح میشود. کسانی که از طریق مسیرهای زمینی سفر میکنند، هیچ رکورد رسمی از خود به جای نمیگذارند، اما کسانی که از طریق مسیرهای دریایی از آفریقا یا مسیر بالکان از طریق ترکیه قاچاق میشوند، تقریباً همیشه از طریق هوایی از پاکستان خارج میشوند. این امر منجر به بررسی دقیق و موشکافانه مقامات مهاجرت میشود، که انتظار میرود در عرض چند دقیقه نوعی پروفایلسازی سریع انجام دهند و مهاجران قاچاق احتمالی را شناسایی کنند.
در واقع، فرودگاهها فیلتر مؤثری نیستند و پروفایلسازی با توجه به محدودیتهای زمان، فوریت و حساسیت، به سختی میتواند کارساز باشد. اکثر مهاجران قاچاقشده از طریق کشورهای حوزه خلیج فارس سفر میکنند و بیش از ۵۰ پرواز روزانه پاکستان را به مراکز ترانزیت کلیدی متصل میکند. پروفایلسازی بیش از حد، موانع غیرضروری برای مسافران قانونی ایجاد میکند و در عین حال کار کمی برای جلوگیری از قاچاق انجام میدهد. در عوض، مهاجران ممکن است به سادگی به پروازهای زیارتی مذهبی تغییر مسیر دهند که هزینه اندکی را به آنها اضافه میکند اما مانعی برای آنها نیست.
چه چیزی جواب نمیدهد؟
به نظر نمیرسد که اجرای قانون کارساز باشد. دستگیریها و تعقیبهای تصادفی طی سه سال گذشته بیاثر بودهاند. تعقیب قضایی شکست میخورد زیرا پروندهها بر اساس شکایت هستند و شاکیان عمدتاً به دنبال بازیابی پول خود هستند، نه تضمین مجازات.
همچنین باید بین کلاهبرداری و قاچاق تمایز قائل شد. اکثر شکایات مربوط به مورد اول است. افزایش پروفایلسازی در فرودگاهها نیز کارساز نیست. این فقط موانع غیرضروری برای مسافران قانونی ایجاد میکند.
همچنین دیدهایم که اخراجها بسیار کم و بسیار ملایم هستند که تاثیری ندارند و از نظر سیاسی نیز مورد مناقشه قرار میگیرند. در سالهای ۲۰۱۵-۲۰۱۶، پاکستان حتی چندین مورد اخراج از اروپا را رد کرد. اگر این اقدامات بیش از حد تنبیهی یا طاقتفرسا شوند، کشور ممکن است بار دیگر آنها را به طور کلی رد کند.
پس چه چیزی جواب میدهد؟
چارچوب عوامل جذب و دفع میتواند در ایجاد فرصتها و در عین حال به حداقل رساندن این عوامل در سطوح سیاستگذاری و اجرا مفید باشد.
مهاجرت قانونی به اروپا عمدتاً به دانشجویان و تعداد کمی از متخصصان محدود میشود، در حالی که اکثریت مهاجران غیرقانونی پس از ارتقاء مهارتهای خود، در نهایت در مشاغل غیر ماهر مانند پیشخدمت، راننده تاکسی یا خواربارفروش مشغول به کار میشوند. تقاضای رو به رشدی برای کارگران نیمه ماهر وجود دارد و وظیفه کشورهای مقصد است که مهاجرت قانونی را بر اساس نسبت دیاسپورای موجود منحرف کنند.(پ.ن.: دیاسپورا: به گروههایی از مردم گفته میشود که از سرزمین مادری خود به کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند و در آنجا ساکن شدهاند، اما همچنان ارتباطات و پیوندهای فرهنگی و اجتماعی خود را با سرزمین مادریشان حفظ میکنند.)
اهمیت پیوندهای خویشاوندی به عنوان یک عامل جذب را نمیتوان دست کم گرفت، زیرا مهاجران اغلب به اعضای خانواده خود که آماده پذیرش آنها هستند، تکیه میکنند. طرحهای حمایتی، همراه با تضمین مالی، میتواند مهاجران را تشویق کند که مسیرهای قانونی را با بستگان خود به عنوان حامی دنبال کنند. به عنوان مثال، کانادا چنین مهاجرتی را ترویج میکند که برای همه طرفهای درگیر سودمند است.
در سطح مبدا، تمرکز باید از مهاجرت غیرقانونی به مهاجرت نامنظم تغییر کند. کشورهایی مانند بریتانیا، استرالیا و ژاپن مدلهایی را اجرا کردهاند که در آن مهاجرت غیرقانونی به مهاجرت نامنظم تبدیل میشود. این رویکرد، اگرچه غیر متعارف است، اما نتایج امیدوارکنندهای در کاهش مهاجرت غیرقانونی با ارائه یک مسیر انتقالی نشان داده است.
مهاجرت مبتنی بر سرمایهگذاری فرصتهای قابل توجهی را ارائه میدهد. بخش بزرگی از دیاسپورا در مشاغل کوچک و متوسط مشغول هستند. بسیاری از کشورهای اروپایی فرصتهای سرمایهگذاری ارائه میدهند که ممکن است پرهزینه به نظر برسند، اما در مقایسه با آنچه مهاجران معمولاً میپردازند، سرمایهگذاری بسیار پایدارتر است و میتواند در درازمدت افراد بیشتری را جذب کند. در حال حاضر، دولت از خروج سرمایه جلوگیری میکند، که در نهایت از طریق کانالهای غیررسمی مانند حواله به امارات متحده عربی جریان مییابد. چرا اجازه ندهیم این سرمایه در اروپا سرمایهگذاری شود و فرصتهایی برای اشتغال ایجاد کند؟
همیشه، گواهینامه و استانداردسازی مهارتها یک رویای دست نیافتنی بوده است که باعث شده مهارتهای مردم پاکستان به طور جهانی شناخته یا پذیرفته نشوند. بعنوان مثال، بسیاری از پاکستانیها در خارج از کشور به عنوان سرآشپز، مکانیک، آرایشگر و تاجر کار میکنند، اما به طور رسمی گواهینامه ندارند. پرستاری یک زمینه پرتقاضا است که در آن میتوانیم عرضه را تامین کنیم، اما پیشرفت کمی در این رشته حاصل شده است.
مداخلات در سطح اجرا:
چالش تمایز بین قربانیان و مجرمان باید برطرف شود. در حال حاضر، قانون ، “مجرم نبودن مهاجران قاچاقشده” را تضمین میکند. اما آیا منصفانه است که فرد بالغی را که آگاهانه برای عبور غیرقانونی از مرزها پول میپردازد، معاف کنیم؟ در عین حال، عبور غیرقانونی از مرزها و استفاده از اسناد جعلی طبق قوانین، جرم محسوب میشوند. جرم انگاری صریح مهاجران توصیه نمیشود زیرا آنها را از ثبت شکایت دلسرد میکند.
رویکرد مؤثرتر این خواهد بود که برای متخلفان تکراری، اقدامات تنبیهی مانند وثیقههای اجباری یا الزامات حضور برای اخراجشدگان در نظر گرفته شود تا از تلاشهای مکرر برای مهاجرت غیرقانونی جلوگیری شود. برای نابودی جرایم سازمانیافته، باید ریشه آنها را که همان پول و مسائل مالی است، هدف قرار داد.در حالی که قانون گروههای جنایی سازمانیافته ( (OCGها را تعریف میکند، فاقد مکانیزم واضحی برای مبارزه با آنهاست.
تخمین زده میشود که سندیکاهای قاچاق ،سالانه ۴۰ تا ۵۰ میلیارد روپیه تولید میکنند و این پول های نقد به ملک تبدیل میشود یا از طریق شبکههای ترانزیتی به خارج از کشور منتقل میشود. به ندرت این ثروت شناسایی یا توقیف میشود.
تحقیقات مالی موازی در مورد پولشویی و مسدود کردن درآمدهای حاصل از جرم میتواند یک راهحل بلندمدت باشد. این تحقیقات باید توسط اطلاعات مالی واکنشی از مؤسسات مالی و واحد نظارت مالی پشتیبانی شوند. (پ.ن.: اطلاعات مالی واکنشی: اطلاعاتی است که توسط مؤسسات مالی (مانند بانکها) و واحد نظارت مالی در پاسخ به یک درخواست یا گزارش خاص ارائه میشود. این اطلاعات میتواند شامل تراکنشهای مالی مشکوک، حسابهای بانکی مرتبط با جرم و سایر اطلاعات مالی مرتبط باشد.)
قاچاقچیان انسان فقط زمانی میتوانند باز داشته شوند که شبکههای مالی آنها مختل شود و پیگرد قانونی فقط در صورتی مؤثر خواهد بود که توسط شواهد مالی واضح و مسیرهای پول پشتیبانی شود.
قاچاق مهاجران یک جنایت سازمانیافته است، اما اغلب به عنوان یک معامله ناموفق بین افراد تلقی میشود. تحقیقات و پیگرد قانونی باید فراتر از شکایات و درخواستها باشد و به جای آن بر انهدام سندیکاهای جنایی متمرکز شود.
حتی اقداماتی مانند تهیه لیست قرمز از قاچاقچیان انسان تحت تعقیب نیز به سختی به عنوان عوامل بازدارنده عمل کردهاند. اقدام مؤثر علیه OCGها نیازمند یک رویکرد سه سطحی است: جمعآوری اطلاعات، تحلیل شبکه و تبادل اطلاعات و پس از آن ابزارهای پیشگیرانه مانند وثیقهها، فهرستبندی، مسدود کردن داراییها و حضور اجباری.
علاوه بر این، همکاری بینالمللی در اجرای قانون حیاتی است اما همچنان فاقد این سطح از همکاری است. ابتکار عمل، اقدام جهانی علیه قاچاق انسان و قاچاق مهاجران (Glo.ACT)، که توسط اتحادیه اروپا تأمین مالی و توسط UNODC و IOM اجرا میشود، شامل پاکستان نیز میشد اما فقط بر اقدامات نرم مانند ظرفیتسازی و کمپینهای آگاهیرسانی متمرکز بود.
برای مؤثر بودن اجرای قانون، کشورهای مبدا، ترانزیت و مقصد باید اطلاعات بیدرنگ در مورد سندیکاهای قاچاق را به اشتراک بگذارند. بدون این، اجرای قانون همچنان ضعیف خواهد بود و همکاری قویدشوارتر میشود. سفارتخانههای خارج از کشور باید اهداف ملموسی برای جمعآوری اطلاعات و شناسایی داشته باشند و از این موارد به عنوان شاخصهای عملکرد استفاده کنند.
یک فاجعه قایق پس از دیگری، سؤالات فوری در مورد اثربخشی اجرای قانون و ناامیدی محض که مهاجران را مجبور به ریسک بر سرجان خود میکند، مطرح میکند. چرا آنها همچنان سوار قایقهای بیش از حد شلوغ میشوند در حالی که خطرات آن به خوبی مستند شده است؟ و چرا قاچاقچیان علیرغم خطرات آشکار و سرکوبها، همچنان آنها رابا تعداد بیش از حد سوار قایق میکنند؟
پاسخ در یک چرخه غمانگیز نهفته است: تشدید اجرای قانون با افزایش خطر مرتبط است. قاچاقچیان، پس از گرفتن پول، تحت فشار هستند که آن را تحویل دهندو عدم انجام این کار باعث شکایت و انتقام میشود. در همین حال، تقاضا برای مهاجرت غیرقانونی بسیار بیشتر از عرضه موجود حملونقل ایمن، به ویژه قایقهای باکیفیت که از دریای مدیترانه عبور میکنند، است. سرکوبها فقط به هرج و مرج اضافه میکنند. همه عجله دارند ؛ دولت، مهاجران، قاچاقچیان و پیکها. و این سرعت دیوانهوار جان انسانها را میگیرد.
آنچه مورد نیاز است، واکنشهای ناگهانی نیست، بلکه اقدامی سنجیده، بلندمدت و پایدار علیه شبکههای قاچاق سازمانیافته است. سرکوبهای پراکنده این چرخه را متوقف نخواهد کرد و انهدام استراتژیک این گروهها، همراه با ارائه جایگزینهای واقعبینانه برای جویندگان در جاده جیتی، آن را متوقف خواهد کرد.