بسیاری از مسائل همچنان در کشور بدون تغییر باقی مانده اند از جمله: تسلط نخبگان بر دولت، سایهی بلند ارتش بر سیاست، حکمرانی ضعیف، اتکای نخبگان حاکم الیگارشی به کمکهای مالی و استقراض برای رفع عدم تعادلهای مزمن مالی کشور، تلاش اندک برای مقابله با مشکلات ساختاری اقتصادی و عدم سرمایهگذاری در نیروی انسانی.
(پ.ن. : الیگارشی به معنای «حکومت گروه اندک» است. این اصطلاح به وضعیتی اشاره دارد که در آن قدرت سیاسی در دست گروه کوچکی از افراد یا خانوادهها متمرکز میشود و مردم عادی نقش چندانی در تعیین سرنوشت خود ندارند. این گروه معمولاً از نظر ثروت، نفوذ یا موقعیت اجتماعی برتر هستند و از قدرت خود برای حفظ منافع خود و اعضای گروهشان استفاده میکنند.)
همه این مسائل پیامدهایی برای سرنوشت و آینده کشور دارند با این حال، تغییرات اجتماعی و اقتصادی که در طول سالها رخ دادهاند، چهره کشور را دگرگون کردهاند. برخی از این تغییرات، مثبت بودهاند، در حالی که برخی دیگر چالشهای جدیدی ایجاد کردهاند. در این میان تحولاتی هم هستند که فرصتی برای ایجاد تغییرات اساسی فراهم میکنند ، اما برخی عوامل دیگر و مشکلات ریشهدار، موانعی در مسیر تغییر ایجاد میکنند و مانع پیشرفت کشور میشوند. با اینکه برخی از روندهای فعلی، نشانههایی از بیثباتی را نشان میدهند ولی روندهایی هم هستند که در شرایط کنونی، اهمیت بیشتری دارند.
یکی از این روندهای مثبت، رشد قابل توجه طبقه متوسط است. این طبقه پتانسیل تغییر رابطه بین دولت و شهروندان را دارد، زیرا اعضای این گروه اجتماعی انتظارات متفاوتی از حکومت دارند. اگرچه محققان پاکستانی در مورد اندازه طبقه متوسط اختلاف نظر دارند، اما در این موضوع که این طبقه در دو دهه گذشته یا بیشتر رشد قابل توجهی داشته است، اختلاف نظر کمی وجود دارد.
مطالعات نشان میدهند که از سال ۲۰۰۰، با کاهش فقر، طبقه متوسط چهار برابر شده است. این طبقه هم از نظر تعداد مطلق و هم به عنوان درصدی از جمعیت، رشد کرده است. از طرفی رشد آن با افزایش حوالههای ارسالی از پاکستانیهای خارج از کشورنیز تقویت شده است. گسترش طبقه متوسط باید در چارچوب شهرنشینی بیشتر در نظر گرفته شود. طبق سرشماری سال ۲۰۲۳، تقریباً ۴۰ درصد از جمعیت در مناطق شهری زندگی میکنند که نسبت به سرشماری قبلی در سال ۲۰۱۷ افزایش قابل توجهی داشته است. تحقیقات نشان میدهد که اندازه طبقه متوسط در مناطق شهری و در استانهای پنجاب و سند، سه برابر شده است.
طبقه متوسط شهری، یک گروه اقتصادی و اجتماعی بالقوه تاثیرگذار است که اکنون از نظر سیاسی فعال شده و خواهان صدای بلندتری در امور ملی است. اگرچه این گروه یکدست نیست، اما شامل افراد تحصیلکرده، متخصص، حقوقبگیر و همچنین کارمندان با درآمد متوسط در شرکتهای دولتی و خصوصی میشود.
افراد متعلق به طبقه متوسط، در بیان خواستههای خود برای داشتن حکومتی کارآمد که بر اساس شایستگی اداره شود و یک نظام سیاسی که به جای حمایت از افراد خاص، به نفع همه مردم عمل کند، صریحتر و مصممتر شدهاند.با این حال، برای اینکه عامل تغییر باشند، باید به صورت سازمانیافته عمل کنند و یک ابزار سیاسی برای بسیج آنها وجود داشته باشد.
فناوری دیجیتال نیز چشمانداز ملی و زندگی مردم را متحول کرده است. فناوری اطلاعات و ارتباطات، جامعهای “متصلتر” ایجاد کرده و شهروندان را آگاهتر و از حقوقشان مطلعتر ساخته است. تعداد کاربران گوشیهای هوشمند به بالاترین حد خود رسیده است. تعداد کاربران اینترنت اکنون بیش از 110 میلیون نفر و تعداد کاربران رسانههای اجتماعی حدود 71 میلیون نفر است.
اکثر مردم امروزه به اطلاعات بیشتری دسترسی دارند و بیشتر درگیر مسائل ملی هستند. این امر نحوه ارزیابی دولتها و خواستههای مردم از آنها را تغییر میدهد. فناوری دیجیتال همچنین به عنوان ابزاری مؤثر برای بسیج سیاسی و بیان مخالفتها ظاهر شده است. همین امر باعث شده تا مقامات با وضع مقررات یا قوانین جدید و اعمال محدودیتهای اینترنتی، فضای دیجیتال را تحت فشار قرار دهند.
مانند سایر نقاط جهان، در پاکستان نیز فناوری دیجیتال میتواند به عنوان یک نیروی مضاعف عمل کند و تحولات مثبتی را تقویت کند؛ از جمله توانمندسازی مردم، پیشبرد دانش و دگرگونی جامعه به روشهای گوناگون. این فناوری، پیشرفت اجتماعی و اقتصادی را در سراسر جهان تسریع کرده و میتواند نقش مشابهی در مسیر توسعه آینده پاکستان ایفا کند.
گزارش برنامه توسعه سازمان ملل متحد در سال ۲۰۲۴، فناوری دیجیتال را به عنوان یک نیروی تحولآفرین و دموکراتیک برای پاکستان توصیف کرد، که قادر است شکاف بین کمبودهای توسعه انسانی موجود و آیندهای پر از رفاه و رشد را پر کند.
این موضوع، کمبود توسعه انسانی در آموزش را مطرح میکند که یک روند منفی پایدار است و مانع بزرگی بر سر راه پیشرفت اقتصادی کشور و فرصتهای تحول سیاسی آن است.
هیچ موضوعی برای آینده پاکستان مهمتر از پوشش و کیفیت آموزش نیست. با این حال، سرمایهگذاری ناکافی در آموزش به این معناست که 40 درصد از پاکستانیها هنوز بیسواد هستند و26 میلیون کودک در سن مدرسه از تحصیل بازماندهاند که دومین رقم بالای جهان است.
در میان کسانی که به مدرسه میروند نیز فقر یادگیری همچنان بالا است. بدیهی است که پاکستان نمیتواند با عدم سرمایهگذاری برای مردم خود، به رشد و پیشرفت اقتصادی دست یابد.
با توجه به جمعیت جوان پاکستان، کمبود آموزش پیامدهای نگرانکنندهتری دارد. بیش از دو سوم جمعیت زیر 30 سال سن دارند. این بدان معناست که جوانان مسیر آینده کشور را تعیین خواهند کرد. اما اگر تحصیلکرده نباشند و فرصتهای شغلی برای آنها فراهم نشود، با آیندهای ناامیدکننده و بدون شغل مواجه خواهند شد که چشمانداز کشور را تیره میکند.
برای بهرهمندی از مزیت جمعیتی، پاکستان باید جوانان را آموزش دهد و به آنها مهارتهای لازم را بیاموزد. اگر کشور سرمایهگذاری مورد نیاز را در زمینه نیروی انسانی انجام دهد، افزایش جمعیت جوان، فرصت بزرگی برای رشد اقتصادی سریعتر را فراهم میکند . اگر در این کار کوتاهی کند، آنگاه یک فاجعه جمعیتی با پیامدهای آشکار برای ثبات اجتماعی در انتظار خواهد بود.
این چالشها به این دلیل حل نشده باقی ماندهاند که تعداد محدودی از نخبگان قدرت که بر نظام سیاسی کشور مسلط و آن را کنترل میکنند، بیشتر به خدمت به منافع خود و حفظ وضع موجود علاقهمند هستند تا ارتقای رفاه عمومی. این بزرگترین مانع تغییر بوده است.
نخبگان قدرتمند، متشکل از نخبگان سیاسی و نظامی، در برابر اصلاحات اساسی مقاومت کرده و بر اهداف کوتاهمدت برای بقای سیاسی خود و حفظ برتریشان تمرکز کردهاند. در این سیستم تحت سلطه نخبگان، سیاست و حکمرانی بیشتر به بهرهبرداری از این سیستم و توزیع مناصب و مزایا به حامیان سیاسی و حمایت برای پاداش دادن به طرفداران میپردازد تا تدوین سیاستهای عمومی.
رقابتهای سیاسی به ندرت در مورد مسائل مهم کشور هستند، بلکه منعکسکننده کشمکش قدرت بین احزاب سیاسی خانوادگی و سایر گروههای سیاسی هستند که امتداد شخصیتها هستند. هیچ یک از اینها نمیتواند حکمرانی شایسته را ارائه دهد.
چگونه میتوان در مواجهه با این موانع، تحولات مثبت ذکر شده در بالا را برای هدایت کشور به سوی آیندهای بهتر به کار گرفت؟ توسط رهبری که به تغییر و اصلاح اعتقاد دارد و متعهد به تبدیل حکمرانی کشور به حکمرانی است که هدف آن ارتقای رفاه عمومی است، نه حفاظت از امتیازات نخبگان.
تنها یک رهبری دوراندیش که مایل به پذیرش ریسک است و از مخالفت نخبگان ریشهدار نمیترسد، میتواند از فرصتها استفاده کند و بر موانع غلبه کند تا پاکستان را به کشوری تبدیل کند که مردمش میخواهند و شایسته آن هستند.