سیاست خارجی پاکستان و روابط پیچیده با ایالات متحده آمریکا
درک سیاست خارجی پاکستان با آمریکا هرگز آسان نبوده و همیشه با پیچیدگیهای خاصی همراه بوده است. نوسان در این روابط با بررسی استراتژی امنیت ملی آمریکا و بهخصوص اقدامات واشنگتن پس از 11 سپتامبر، واضحتر و قابل درک میشود. بهطور مشابه نیز در داخل پاکستان، درک جامع از سیاست خارجی پاکستان و آمریکا نیاز به بررسی اصول روابط بینالملل و اعتراف صریح به اشتباهات گذشته دارد. این فرآیند برای کاهش غافلگیریها و ناامیدیهای ناشی از تحولاتی که در واشنگتن با مشارکت اسلامآباد رخ میدهد، ضروری است.
تأثیرات سیاست خارجی پاکستان بر مواضع منطقهای و جهانی
روابط با یک ابرقدرت هرگز نمیتواند در یک سطح و پایه برابر باشد، مگر اینکه یک ابرقدرت دیگر به طور قاطع و دائمی پشت سر شما باشد یا شما از نظر اقتصادی و نظامی به اندازه کافی قوی باشید تا با نوسانات سیاسی روبرو شوید بدون اینکه به عنوان یک دولت ملی دچار فروپاشی شوید.
برای ورود به اوکراین یا تخلیه غزه، باید به ترتیب روسیه یا اسرائیل باشید. برای حفظ موضع بیطرفانه در جنگ اوکراین، شما باید حداقل هند باشید که میتواند نیازهای اقتصادی و نظامی خود را بهتنهایی یا از طریق منابع متعدد موجود برطرف کند. این به این معنی نیست که سیاست خارجی پاکستان باید علناً طرفداری کند. اینجاست که دیپلماسی واقعی وارد بازی میشود.
نقش منافع ملی در سیاست خارجی پاکستان: از اتحادها تا واقعیتهای دیپلماتیک
دردنیای سیاست واقعی ، مفهوم اتحادها به محض شکست دیپلماسی و بروز وضعیت جنگی از بین می رود. آمریکا و اتحادیه اروپا حتی اگر عملیات ویژه روسیه برای یک دهه دیگرنیز ادامه پیدا کند، به احتمال زیاد فراتر از صدور بیانیه های قوی یا ارسال بودجه و مهمات به اوکراین نخواهند رفت.
بنابراین، انتظار اینکه در این مورد ایالات متحده یا چین به طور مستقیم و قاطعانه در هر درگیری نظامی آینده در جنوب آسیا درگیر شوند، بسیار خوش بینانه است. در چنین شرایطی، هر دو از دولت های درگیر می خواهند که خویشتن داری کنند، جنگ را متوقف کنند ومسائل را به صورت مسالمت آمیز حل وفصل کنند. درسی که باید بگیریم چیست؟ صلیب خود را بر روی شانه های خود حمل کنید، شما باید خودتان بجنگید.
سیاست خارجی پاکستان در برابر فشارهای جهانی: درسهایی از تجربه گذشته
روابط بینالملل توسط منافع ملی یک کشور هدایت میشود. احساسات نقشی در تدوین سیاست خارجی پاکستان ندارند. پویایی، الزامات و اهداف روابط بین دو کشور کاملاً متفاوت از دوستی بین دو نفر است. ابراز ناامیدی یک مشکل انسانی یا در شرایط بحرانی، یا در مقاطع بحرانی یک ضرورت دیپلماتیک است.
رهبری آماده است که به جای فریاد زدن، گله یا شکایت کردن، به طور متناظر پاسخ دهد. ثانیاً، قولی که در روابط بینالملل داده میشود، چیزی بیش از یک ژست حسن نیت نیست که در یک مکان و زمان مشخص انجام میشود. حتی توافقنامهها و معاهدات امضا شده، مهر و موم شده و تحویل داده شده نیز، در زمان صحبت از ارتقاء منافع ملی شما قابل چشمپوشی است.
یک توافق تا زمانی که برای همه افراد مربوطه مناسب باشد، ادامه دارد. به عنوان مثال، بیانیه سهجانبهای که در ژانویه 1994 امضا شد، تحت آن اوکراین موافقت کرد که کلاهکهای هستهای را برای نابودی به روسیه منتقل کند، به این دلیل موفق شد که به نفع همه طرفهای ذینفع بود.
از سوی دیگر، از آنجا که ورود نظامی به جنگ اوکراین برای غرب مناسب نیست، هیچکس نمیخواهد دامنه مشارکت متمایز ناتو-اوکراین 1997 را گسترش دهد یا فراتر از رایزنیها در شورای ناتو-اوکراین باشد. بنابراین، در روابط بینالملل، دولتهای ملی آنچه را که کار میکند، انجام میدهند و نه لزوماً آنچه که توافق شده است.
در راستای منافع ملی، اگر به نفع ایالات متحده آمریکا بود، سرزمین و منابع آن برای مقابله با طرحهای “توسعهطلبانه” مسکو یا در جنگ علیه تروریسم استفاده میشد. در طول این دوره ماهعسل، رهبری پاکستان از مهماننوازی آمریکایی و همچنین عطر اسکناسهای دلار سبز لذت میبرد. حتی در این ساعات خوش، کشور کوچکتر باید از اینکه خود را به عنوان یک “شریک برابر” در نظر بگیرد، خودداری کند.
اصطلاحاتی مانند “متحد اصلی غیر ناتو” برای حمایت از یک کشور کوچکتر در هر زمان که چنین نیازی ایجاد شود، استفاده می شود که در شرایط واقعی ، هیچ معنایی ندارد. بنابراین، به جای اینکه از شرکای سابق بخواهید که به ریزش برکات خود بر شما ادامه دهند ، حکمت ایجاب میکند که به میز نقشه کشی برگردید و حداقل یاد بگیرد که درصورت بروزشرایط مشابه در آینده چگونه واکنش نشان دهید. در ضمن ، هیچ آسیبی در دانستن داستان سیاست هویج و چوب ، وجود ندارد.
چالشهای پیشروی سیاست خارجی پاکستان: اقتصاد مستقل و وابستگی متقابل
کشورهای جهان سوم نباید رویای داشتن یک سیاست خارجی مستقل را داشته باشند. اینکه “مطلقا نه” به یک ابرقدرت گفته شود یا امتناع کلامی از برده بودن به دستورات یک ابرقدرت به این معنی نیست که شما یک سیاست خارجی مستقل دارید. اینها اظهارات سیاسی پوچی است که عمدتا برای مصرف داخلی صادر می شود بدون اینکه پیامدهای گسترده آن درک شود.
به همین ترتیب، حضور در مسکو در روزی که رئیس جمهور پوتین به اوکراین حمله کرد ، امتناع از شرکت در اولین اجلاس دموکراسی به میزبانی بایدن یا حضور در المپیک زمستانی پکن زمانی که کل غرب این رویداد را تحریم کرده بود ، تجلی سیاست خارجی مستقل نیست. این واکنش های ناگهانی است که نه لازم بودند ونه توصیه می شدند.
اگر پاکستان بخواهد یک سیاست خارجی مستقل داشته باشد، باید ابتدا یک اقتصاد مستقل ایجاد کند. به این فکرکنید، اگر اتحادیه اروپا یا ناتو از روش آمریکا در جگ افغانستان یا جنگ اوکراین تبعیت کنند ، آیا به این معنی است که فرانسه و آلمان سیاست های خارجی مستقل ندارند ؟ در قلمرو سیاست خارجی ، وابستگی متقابل کلمه کلیدی است.
در نهایت، باید درک شود که سیاست طرفداری از چین در واقع به معنای یک سیاست ضد آمریکایی نیست. پاکستان باید با دوری ازعرصه خطرناک رقابت چین و آمریکا، ابتدا کارهای اساسی را انجام دهد. درک آنچه سیاست خارجی یک کشور را تعیین می کند ممکن است اولین گام باشد.
قابل توجه ترین عوامل تعیین کننده سیاست خارجی نسبتا قوی عبارتند از: قدرت اقتصادی، قدرت نظامی ، رهبری صادقانه و پاسخگو و جغرافیای مناسب که البته لزوما به این ترتیب نیست. در مقابل تلاش برای یک سیاست خارجی مستقل، کشورهایی مانند پاکستان ممکن است در عوض تلاش کنند تا یک سیاست خارجی قابل احترام داشته باشند. حتی برای رسیدن به این هدف نیز، علاوه بر داشتن توانایی نظامی، یک اقتصاد پایدار و رهبری پاسخگو ضروری خواهد بود.