تبعیض و نژادپرستی در سایه تعصبات: واقعیت ‌های تلخ جامعه پاکستان

این مقاله به طور دقیق به مسائل مربوط به تعصبات قومی و مذهبی در پاکستان پرداخته و نشان می‌دهد که چگونه این تعصبات منجر به درگیری‌های خشونت‌آمیز و ایجاد نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی شده است.
تبعیض و نژادپرستی در سایه تعصبات: واقعیت ‌های تلخ جامعه پاکستان
این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
سخنرانی مهم قائد اعظم:

در تاریخ ۱۱ آگوست ۱۹۴۷، بنیان‌گذار پاکستان، قائد اعظم محمد علی جناح، مهم‌ترین سخنرانی رسمی خود را به عنوان رئیس اولین مجلس مؤسسان پاکستان ایراد کرد. او در آغاز صحبت‌هایش گفت: “مجلس مؤسسان دو وظیفه اصلی برای انجام دارد. اول، وظیفه بسیار سنگین و مسئولانه تدوین قانون اساسی آینده پاکستان است، و دوم، عمل به عنوان یک نهاد حاکم کامل و مستقل به عنوان قانون‌گذاری فدرال پاکستان.”

جناح در پایان سخنرانی خود افزود: “… شما خواهید دید که با گذشت زمان، هندوها دیگر هندو نخواهند بود و مسلمانان دیگر مسلمان نخواهند بود، نه به معنای مذهبی، زیرا ایمان داشتن یک مساله فردی است، بلکه به معنای سیاسی، به عنوان شهروندان دولت.” او بر دیدگاه خود بر شخصیت فدرالی دولت و برابری شهروندی برای همه، صرف نظر از اعتقادات شخصی، تأکید داشت. این موضوع به وضوح در قطعنامه لاهور ۱۹۴۰ نیز ذکر شده بود.

تغییر مسیر و تأثیرات آن:

متأسفانه، از همان سال‌های اولیه، قدرت‌های حاکم در پاکستان تصمیم گرفتند مسیری سیاسی متفاوت از آنچه جناح پیش‌بینی کرده بود، انتخاب کنند. روند این تغییرات از تصویب قطعنامه اهداف در سال ۱۹۴۹ آغاز شد و تحت تأثیر تغییرات ژنرال ضیاءالحق در سال ۱۹۸۴ قرار گرفت. از یک سو، مسیر پاکستان از آن زمان تاکنون با درگیری‌های قومی ناشی از نابرابری‌های منطقه‌ای و استانی همراه بوده و از سوی دیگر، به افراط‌گرایی مذهبی نیز اجازه رشد و زشت‌تر شدن داده شده است.

بیش از هفت دهه است که پاکستان و مردمش توانایی منحصر به فردی در تبعیض علیه افراد بر اساس هر معیار ممکن، از قومیت گرفته تا دین، فرقه، موقعیت اجتماعی و طبقه داشته‌اند. با تداوم این تعصبات در نسل‌های بعدی، آیا ما محکوم به زندگی در کشوری با جامعه‌ای دچار تفرقه هستیم؟

پس از ۷۷ سال حیات به عنوان یک کشور، شاهد حاکمیت مجدد تعصبات قومی، استانی، مذهبی و فرقه‌ای هستیم و به‌طور مداوم گزارش‌هایی از نفرت‌پراکنی و خشونت‌های ناشی از این تبعیضات از نقاط مختلف کشور منتشر می‌شود. اختلافات سیاسی به دشمنی تلخی تبدیل شده است که همزیستی و رواداری دیدگاه‌های مختلف سیاسی را به دور از ذهن می‌سازد.

تداوم این تعصبات در اندیشه‌های سیاسی و مذهبی جامعه، در نهایت منجر به افراط‌گرایی و خشونت بیشتر در اشکال مختلف خواهد شد و به همین دلیل، با گذشت هر روز، اقلیت‌های مذهبی و قومی در کشور آسیب‌پذیرتر می‌شوند.

در حالی که به هفتاد و هشتمین سالگرد استقلال کشور نزدیک می‌شویم، بیایید نگاهی به آنچه دولت و جامعه پاکستان برای خود انجام داده‌اند و جایی که امروز ایستاده‌ایم، بیندازیم، قبل از اینکه به راه پیش رو بپردازیم.

تعصبات نهادینه شده

انواع مختلفی از تعصبات وجود دارد که نسل امروز از گذشته نزدیک یا دور به ارث برده است و همچنان ایده‌های ما را در حال حاضر شکل می‌دهد. این تعصبات از خانواده، معلمان، دوستان، همکاران، همسالان، سیاستمداران و روحانیون به ما منتقل می‌شود. در پاکستان، بسیاری از تعصبات طبقاتی، قومی، مذهبی و فرقه‌ای با گذشت زمان (به طور عمدی یا غیرعمدی) توسط اولویت‌های نادرست سیاست‌های دولتی نهادینه شده است.

این تعصبات بارها و بارها منجر به اعمال خشونت وحشیانه، ایجاد خسارات گسترده به اموال خصوصی و عمومی و کشتارهای گسترده در نقاط مختلف کشور شده است. با این حال، بخش قابل توجهی از روشنفکران ما از آموختن هرگونه درسی از این وقایع خودداری می‌کنند و همچنان از پذیرش تبعات این تعصبات خودداری می‌نمایند.

اجازه دهید خاطره‌ای ساده را بازگو کنم که از نوع متفاوتی از تعصب صحبت می‌کند اما به من کمک می‌کند بفهمم چگونه تعصبات گسترش یافته و سپس نقش‌آفرینی می‌کنند. در سن ۱۲ سالگی، اولین برخورد من با یک تعصب ریشه‌دار زمانی اتفاق افتاد که من با دست چپم غذا می‌خوردم، اگرچه از چنگال استفاده می‌کردم. شوهر عمه پدری‌ام با تحقییر به چشمانم نگاه کرد و با بی‌حوصلگی گفت که کسانی که با دست چپ غذا می‌خورند یا می‌نویسند پیرو شیطان و برده غرب هستند. من وحشت‌زده شدم و دست از غذا خوردن کشیدم.

در آن زمان، کمی درباره استفاده از دست چپ خوانده بودم که در فرهنگ‌های قدیمی شرق و غرب، برداشت بدی از آن تلقی می‌شد. اما در آن زمان فهمیدم که چگونه حتی در این دوران، برخی افراد می‌توانند بلافاصله برای هر نوع تفاوت، هرچند جزئی، دیگران را تحقیر کنند. من از این حادثه آموختم که وقتی مردم با فردی متفاوت مواجه می‌شوند، احساس تقابلی را در آنها برمی‌انگیزد که تداعی‌کننده موضوعاتی فراتر از تفاوت‌های جزئی مانند ایدئولوژی، نژاد، دین یا فرهنگ است.

توجیه تبعیض

در سال ۱۹۷۱، اولین فاجعه بزرگ در پاکستان، که ریشه در تعصب قومی و نژادی داشت، رخ داد: جدایی پاکستان شرقی و تشکیل بنگلادش، تنها ۲۴ سال پس از استقلال پاکستان از بریتانیا اتفاق افتاد.

دلایل اقتصادی و سیاسی متعددی برای تشکیل دولت بنگلادش وجود دارد. اما تعصب گسترده علیه بنگالی‌های پاکستان شرقی در پاکستان غربی، بلافاصله پس از استقلال، نقش مهمی در شکل‌گیری ذهنیت مردم پاکستان غربی به عنوان خائن نسبت به بنگالی‌ها ایفا کرد.

بیشتر مردم در پاکستان غربی به دلیل تعصب نژادی نتوانستند شوونیسم زبانی حاکم بر پاکستان غربی (زبان اردو) را ببینند. این وضعیت به دلیل درک نادرست قائد اعظم جناح از مسئله زبان در پاکستان شرقی بود که با بهره‌کشی اقتصادی دائمی و محرومیت سیاسی از این منطقه تشدید شد.

پاکستان پس از تبدیل استان‌های پاکستان غربی به یک واحد و وادار کردن مردم پاکستان شرقی به پذیرش اصل برابری(در حالی که جمعیت آن‌ها بیشتر از ما بود)، نه سال طول کشید تا با یک قانون اساسی برای جمهوری موافقت کند. این قانون اساسی به دلیل کودتای نظامی در سال ۱۹۵۸ نتوانست بیش از چند سال دوام بیاورد.

هیچ کس مانند اولین حاکم نظامی و رئیس‌جمهور خودخوانده جمهوری، ژنرال ایوب خان، تعصب علیه بنگالی‌ها را در میان روشنفکران تأثیرگذار پاکستان غربی به وضوح در زندگی‌نامه خود “دوست نه ارباب” خلاصه نکرد. او به تحقیر بنگالی‌ها پرداخت و گفت: “آب و هوای گرم و مرطوب آنها را در وضعیت جسمی نامساعد قرار می‌دهد و طبیعت باتلاقی زمین با ارتباطات ضعیف، آنها را گوشه‌گیر، وابسته به مادر و درون‌گرا می‌کند. جای تعجب نیست که آنها مخفی‌کار، غیر اجتماعی و غیرقابل پیش‌بینی هستند.”در حالیکه این کتاب در سال ۱۹۶۷ منتشر شد، زمانی که بنگالی‌ها اکثریت مردم پاکستان را تشکیل می‌دادند.

بدون شک، دخالت بین‌المللی و مداخله نظامی هند در جنگ ۱۹۷۱ وجود داشت، اما ما به عنوان مردم پاکستان باید با پذیرش اشتباهات تاریخی خود و بازنگری در رفتارمان، از تکرار این اشتباهات جلوگیری کنیم. متأسفانه، برخی نهادهای پاکستانی با حمایت روشنفکران، همچنان بر روش‌های قبلی پافشاری کرده و مطالب تبلیغاتی تولید می‌کنند که فقط خودشان مصرف‌کننده آن هستند.

قابل تأمل است که اشاره به صدها هزار پاکستانی غیربنگالی که در اردوگاه‌های میرپور و محمدپور در داکا اسیر شده و هرگز بازگردانده نشده‌اند، نادیده گرفته می‌شود.

پس از ۷۷ سال حیات به عنوان یک کشور، شاهد بازگشت تعصبات قومی، استانی، مذهبی و فرقه‌ای هستیم. به طور مرتب، حوادث ناشی از نفرت‌پراکنی و خشونت در نقاط مختلف کشور گزارش می‌شود. اختلافات سیاسی نیز به دشمنی‌های تلخ تبدیل شده است که منجر به عدم تحول و رواداری نسبت به هرگونه دیدگاه سیاسی مخالف می‌شود.

قربان ‌سازی خشونت‌آمیز

در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰، خشونت قومی در سراسر ایالت سند به شدت افزایش یافت و هزاران نفر را به کام مرگ کشاند. این وضعیت تحت تأثیر سیاست‌های رژیم نظامی ضیاالحق قرار داشت که باعث ایجاد احساس عمیق قربانی‌سازی در میان مهاجرین (Mohajirs) که در سال ۱۹۴۷ از استان‌های مختلف هند کنونی به سند مهاجرت کرده بودند، شد.

در این دوران، شاهد سازماندهی نسل دوم و سوم مهاجرین در جنبش ملی Mohajir بودیم که بعدها به جنبش متحد ملی (MQM) تغییر نام داد. این حزب که شاخه‌ای از سازمان دانشجویان مهاجر سراسر پاکستان (APMSO) بود و در سال ۱۹۷۸ تأسیس شد، پس از وقوع اغتشاشات برنامه‌ریزی‌شده پشتون-مهاجر در کراچی و اغتشاشات سندی-مهاجر در حیدرآباد، محبوبیت زیادی به دست آورد. رهبری MQM با تأکید بر قربانی‌سازی دائمی، به حمله به جوامع قومی دیگر و همچنین ارتکاب خشونت‌های نژادپرستانه علیه خودی‌ها پرداخت.

با پیروی دقیق از کتابچه راهنمای معمول سیاست پاکستان، حامیان دولتی MQM از دیرباز با رهبری بنیانگذار آن اختلاف داشتند. علاوه بر درگیری‌های مداوم با سایر گروه‌ها، این حزب در درون خود نیز دچار اختلاف شد. این وضعیت بی‌رحمانه بهانه‌ای برای قدرت‌های حاکمه فراهم کرد تا عملیات گسترده پلیسی و نظامی را در کراچی آغاز کنند که منجر به کشته شدن هزاران نفر از جمله بسیاری از مردم بی‌گناه شد.

مبادله توهین‌های نژادپرستانه بین کارگران MQM و پلیس عمدتاً پنجابی و پشتون که با آن‌ها درگیر بودند، در محله‌های فقیرنشین تحت سلطه مهاجرین به شدت گسترش یافت. شعارهای نژادپرستانه بر روی دیوارهای شهر به امری رایج تبدیل شد و یک نسل کامل با این توهین‌ها و شعارها رشد کرد.

توضیح عکس:

در تاریخ ۹ مارس ۲۰۱۳، پس از سوزاندن خانه‌های مسیحیان در لاهور به دلیل اتهامات توهین به مقدسات، جمعیتی در حال جشن و شادی است. این تصویر نشان‌دهنده افزایش احساسات ضد مسیحی و ضد هندو در میان اکثریت مسلمانان پاکستان در گذر زمان است. با گذشت سال‌ها، این نوع خشونت‌های مذهبی و تبعیض‌های دینی به صورت روزافزونی در جامعه پاکستان ریشه دوانده است. (عکس از وایت استار)

بیگانگی و خیانت

بلوچ‌ها از مدت‌ها پیش با نارضایتی عمیق نسبت به دولت پاکستان مواجه هستند، احساسی که به طور مستقیم نتیجه استفاده گسترده از ابزارهای جنگی توسط دولت از زمان الحاق عجولانه دولت کَلات توسط آقای جناح تا دوران ژنرال ایوب، و مهم‌تر از همه، عدم تحقق توزیع عادلانه منابع و ثروت است.

در دهه ۱۹۶۰، ژنرال ایوب به سردار بلوچ، نواب نوروز خان، خیانت کرده و پسران او را به قتل رساند. این رویکرد خیانت‌آمیز برای حل مسائل حقوق مدنی، سیاسی و اقتصادی بلوچ‌ها از آن زمان به بعد ادامه یافته است. عملیات نظامی متعدد که مرگ و ویرانی زیادی برای بلوچ‌ها به همراه داشته و ناپدید شدن قهری فعالان بلوچ، به همراه مداخله مداوم دولت در فرایندهای سیاسی محلی، همچنان بر تنش‌های قومی افزوده است. این وضعیت به تنش‌های بیشتری میان بلوچ‌ها و دیگر ساکنان استان، به ویژه کسانی که اصالت پنجابی دارند، دامن زده است.

حوادثی چون حمله یا قتل غیرنظامیان پنجابی، عمدتاً کارگران، به طور فزاینده‌ای در حال افزایش است. قدرت‌های حاکمه نه تنها از تجربیات گذشته درس نمی‌گیرند، بلکه به نظر نمی‌رسد که تمایلی به یادگیری داشته باشند. آن‌ها هنوز نتوانسته‌اند گفتگوی سیاسی واقعی برای رسیدگی به نگرانی‌های مقاومت مدنی بلوچ را درک کنند. گزارش‌ها از لاهور و کراچی حاکی از آن است که دانشجویان بلوچ به طور تصادفی دستگیر، زندانی و مورد ضرب و شتم شدید قرار می‌گیرند.

دانشجویان پشتون نیز، به ویژه اگر حامی جنبش تحفظ پشتون (PTM) باشند، سرنوشتی مشابه دارند. با وجود این که پشتون‌ها بیشتر در اقتصاد و حکومت پاکستان ادغام شده‌اند، اما درگیری‌های بی‌پایان در منطقه خود باعث شده است که بسیاری از آن‌ها نیز همانند بلوچ‌ها، احساس بیگانگی عمیق با دولت پاکستان داشته باشند. شیوه انجام عملیات نظامی با هدف سرکوب تروریسم در خیبر پختونخوا و مناطق تازه ادغام شده باعث ایجاد بی‌اعتمادی عمیق بین شهروندان و دولت شده است.

در سال‌های اخیر، تنش‌های فزاینده میان ساکنان سندی و پشتون سند مشاهده می‌شود. این تنش‌ها به دلیل مهاجرت مداوم پشتون‌ها و افغان‌ها به سند از مناطق جنگ‌زده در KP (خیبر پختونخوا) و افغانستان ادامه دارد.

بنیادگرایی و فرقه‌گرایی

تنش‌های مذهبی و فرقه‌ای در پاکستان به سال‌های اولیه تشکیل کشور ما بازمی‌گردد. درگیری‌های شیعه و سنی که به حملات مکرر به دسته‌های عزاداری و اماکن عبادت شیعیان تبدیل شده، در طول چند دهه گذشته منجر به ریختن خون‌های زیادی از کویته تا پاراچنار و گیلگیت تا کراچی شده است. جامعه هزاره در بلوچستان،از نظر قومیتی و به دلیل تعلق اکثریت آن به فرقه شیعه اسلام، به طور خاص در معرض خطر قرار دارد و با خشونت‌های وحشیانه‌ای روبرو شده است که صدها کشته به جا گذاشته است.

افزایش احساسات ضد مسیحی و ضد هندو نیز از دیگر مشکلات موجود است. مسیحیان، هندوها و گاهی سیک‌ها به طور مداوم مورد حمله قرار می‌گیرند و حتی اماکن عبادت آن‌ها نیز از این وضعیت مستثنی نیستند. حکم تاریخی سال ۲۰۱۴ دادگاه عالی پاکستان، که توسط قاضی تسدق جیلانی صادر شد و اقداماتی برای حمایت از اقلیت‌ها تعیین کرد، هنوز به طور کامل اجرا نشده است.

طبقات کم‌درآمد در این جوامع به دلیل تبعیض پنهان و آشکار در دسترسی به تحصیل و اشتغال، با مشکلات جدی مواجه هستند. با وجود تعیین سهمیه‌ها، برآوردها نشان می‌دهد که حدود ۲۰ هزار پست اختصاص‌یافته به اقلیت‌ها در سال‌های اخیر خالی مانده است.

سرشماری صحیح غیرمسلمانان در پاکستان همچنان یک مشکل حل‌نشده است. به گفته منابع، تعداد آن‌ها، مشابه با افراد تراجنسیتی، کمتر از آنچه که تصور می‌شود، است. علاوه بر این، مسائل مربوط به تغییر اجباری دین، به ویژه برای دختران اقلیت، و رفتار غیرانسانی با پاکبان‌ها که عمدتاً مسیحی و از پایین‌ترین طبقه جامعه هستند، نیز وجود دارد.

از زمان سختگیرانه‌تر شدن قوانین توهین به مقدسات در دهه ۱۹۸۰، همه جوامع به دلیل سوءاستفاده‌های مکرر از این قوانین، در ترس و اضطراب زندگی می‌کنند. در حالی که مسلمانان بیشترین اتهامات توهین به مقدسات را به خود می‌بینند، درصد این اتهامات در اقلیت‌ها نسبت به جمعیت کلی آن‌ها بسیار بالاتر است. علاوه بر این، مردم پیوسته اجرای قانون را به صورت خودسرانه در دست می‌گیرند. تبعیض علیه مسیحیان و هندوهای طبقه کارگر هم به دلیل طبقه اجتماعی پایین‌ترشان و هم به دلیل تفاوت‌های مذهبی‌شان ادامه دارد.

اولین اغتشاشات علیه احمدی‌ها در لاهور به سال ۱۹۵۳ برمی‌گردد، یعنی ۲۱ سال قبل از آنکه پارلمان پاکستان در زمان نخست‌وزیری ذوالفقار علی بوتو، احمدی‌ها را از دین اسلام خارج کند. حتی پس از این تصمیم، دشمنی‌ها با تغییر قوانین و محدودیت‌های بیشتر در فعالیت‌های مذهبی و اجتماعی احمدی‌ها ادامه یافت. این شرایط منجر به افزایش حملات به افراد، اماکن عبادت، و تخریب قبور آن‌ها شد. گفته می‌شود که سنگ قبر پروفسور عبدالسلام، برنده جایزه نوبل، نیز یک بار توسط افراد ناشناس تخریب شده است.

جامعه پاکستان به شدت تحت تأثیر گروه‌های مذهبی است که به طور مداوم اقدام به نفرت‌پراکنی می‌کنند و گاه خشونت را تحریک یا به آن اقدام می‌کنند. نهادهای دولتی نیز یا به طور مستقیم در این امر شریک هستند یا به جای مقابله جدی با افراط‌گرایی مذهبی، راه‌حل‌های بی‌نتیجه، موقتی و عجولانه ارائه می‌دهند. این وضعیت موجب تداوم بحران‌های مذهبی و فرقه‌ای و تقویت بنیادگرایی در جامعه شده است.

 

توضیح عکس:

یک کارگر فاضلاب از یک فاضلاب در کراچی بیرون می‌آید. طبقات کم‌درآمد در جوامع غیرمسلمان در پاکستان با تبعیض پنهان و آشکار در دسترسی به تحصیل و اشتغال مواجه هستند. | زوفین تی ابراهیم

تبعیض طبقاتی و قومی در پاکستان

از نظر طبقاتی و قومی، در پاکستان نخبگان و طبقات متوسط ثروتمندان و نسبتا ثروتمند، به طور گسترده‌ای با فقرا و جامعه طبقاتی مخالف هستند. این در حالی است که بسیاری از پاکستانی‌ها به بخشندگی خود افتخار می‌کنند. هرچند این بخشندگی سنتی ارزشمند است، اما وقتی نوبت به اجرای اصلاحات ساختاری برای بهبود عدم تعادل اقتصادی و فراهم کردن فرصت‌های برابر برای همه می‌رسد، نخبگان و طبقات متوسط به سرعت مقاومت می‌کنند.

اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها دستمزد بسیار کمی به کارمندان یا کارگران خانگی خود پرداخت می‌کنند، اما در مساجد یا زیارتگاه‌ها غذا توزیع می‌کنند. آن‌ها مخالف حق چانه‌زنی جمعی برای کارگران و تنظیم کار در خانه هستند و به اجرای اصلاحات ارضی یا فراهم کردن شرایط مناسب برای دهقانان بی‌زمین و به ایجاد شرایط کاری مناسب برای معدنچیان، صیادان و کارگران پاره وقت علاقه‌ای ندارند.

سیاست‌های دولت نیز نماینده منافع نخبگان و طبقه متوسط ثروتمند است. در این زمینه، ما با درجات مختلف حاشیه‌نشینی روبرو هستیم که با تعامل طبقه و قومیت مرتبط است. اگر مرد مسلمان فقیر باشید، حاشیه‌نشین هستید. اگر زن مسلمان فقیر باشید، بیشتر حاشیه‌نشین هستید. اگر مرد غیرمسلمان فقیر باشید، حتی بیشتر حاشیه‌نشین هستید. و اگر زن غیرمسلمان فقیر باشید، بیشترین حاشیه‌نشینی را تجربه خواهید کرد.

تأثیر تبعیض و تعصبات بر زندگی فردی در پاکستان

در پاکستان، تفاوت‌های قومی، مذهبی و طبقاتی باعث ایجاد تعصبات عمیق میان افراد می‌شود. کسانی که در دین رسمی کشور متولد شده و در محیطی چندفرهنگی بزرگ شده‌اند و به تحصیلات عالی دسترسی دارند، معمولاً از مزایای اجتماعی قابل توجهی برخوردار هستند. این افراد با آشنایی بیشتر با جهان خارج و تجربه‌های متنوع، ممکن است هنگام مواجهه با تعصبات، برای مدتی ناراحت شوند، اما این تأثیرات در درازمدت بر آن‌ها چندان اثر نمی‌گذارد.

در مقابل، افرادی که به طور مداوم با تعصبات قومی یا فرقه‌ای روبرو هستند، ممکن است به تدریج واکنش‌های متعصبانه‌ای را توسعه دهند. این تعصبات، اگرچه از دور ممکن است به نظر مضحک برسند، اما در سیاست و جامعه پاکستان به شدت بروز می‌کنند و تأثیرات عمیقی بر زندگی فردی و اجتماعی دارند.

برای یک لحظه، بیایید به جای تمرکز بر حوادث عمده تبعیض و خشونت مبتنی بر تعصبات، به تبعیض‌های روزمره‌ای که مردم عادی در پاکستان تجربه می‌کنند، توجه کنیم; تمسخر مداوم، ترس دائمی، طرد سیستماتیک و سرکوب اجتماعی.

تصور کنید زنی مسیحی که در یک کوره آجر کار می‌کند فکر کنید که اگر لیوان شخصی خود را همراه نداشته باشد نمی‌تواند برای خودش یک فنجان چای بخرد. یا کشاورز هندو از طبقه پایین که اجازه ندارد از شیر آب مشترک با دیگران استفاده کند.یه یک احمدی که از ورود به فروشگاه مواد غذایی منع می‌شود، یا کودکی شیعه که در مسیر مدرسه با شعارهای «شیعه کافر» بر روی دیوارها مواجه می‌شود.

تصور کنید زنی که با معلولیت زندگی می‌کند و هر روز شنیده می‌شود که معلولیت او مجازات خدا برای گناهان والدینش است. یا پسر بچه‌ای ۱۰ ساله پشتون که به جای رفتن به مدرسه در خیابان‌های بزرگ شهر کفش واکس می‌زند و توسط برخی از مشتریانش تحقیر می‌شود. دختربچه‌ای ۵ ساله که به سوء تغذیه دچار است، اما از یک کودک چهار ساله چاق و چله مراقبت می‌کند.

این تصاویر، نمودهای تلخ و دردناک از تأثیرات روزمره تبعیض و تعصبات هستند که به شکل‌های مختلف، مردم عادی را به خاطر طبقه، قومیت، ایمان، جنسیت، گرایش جنسی، رنگ پوست یا معلولیت جسمی تحقیر می‌کنند. این نوع تبعیض و سرکوب اجتماعی، به عمق مشکلات اجتماعی و فرهنگی پاکستان افزوده و در بسیاری از جنبه‌های زندگی مردم تأثیر منفی می‌گذارد.

راه پیش رو

وقتی صحبت از مقابله با مسائل تبعیض و تعصب در سطوح مختلف در سطح جهانی می‌شود، می‌بینیم که بشریت گاهی یک قدم عقب‌نشینی می‌کند. اما لحظاتی نیز وجود دارد که پیشرفت‌های قابل توجهی حاصل می‌شود. در پاکستان، متأسفانه شاهد روندی مداوم و نزولی هستیم. اگر این کشور بخواهد از تهدیدهای قریب‌الوقوع هرج و مرج و جنگ داخلی نجات یابد، به یک تحول فکری و مادی اساسی نیاز دارد.

در سطح جامعه، مسئولیت بر عهده کسانی است که نقش مهمی در سازماندهی تفکر جمعی دارند، از جمله معلمان، هنرمندان، نویسندگان، و روزنامه‌نگاران. آن‌ها باید تلاش کنند تا مردم را نسبت به مسائل تبعیض‌آمیز و تعصبی آگاه کنند و تغییر نگرش در جامعه را ممکن سازند. این افراد باید فضایی را فراهم کنند که در آن دین، قومیت، فرقه، یا طبقه به‌عنوان ابزار تضعیف افراد یا گروه‌ها مورد استفاده قرار نگیرد. همچنین، لازم است هر فرد از ترس دوری کند و به مسئولیت اجتماعی خود به‌طور جدی عمل کند.

در سطح سیاسی، تنها دولت است که مسئولیت دارد تا فراتر از منافع کوتاه‌مدت خود نگاه کند و هرگونه بی‌عدالتی را که مردم متنوع پاکستان از بلوچستان تا گیلگیت-بلتستان، از اقلیت‌های جنسیتی از جمله افراد تراجنسیتی تا افراد دارای معلولیت و کسانی که به دلیل تمایل به گذراندن زندگی متفاوت از اکثریت ،توسط جامعه منحرف تلقی می‌شوند، برطرف کند.

تحریف تاریخ در کتاب‌های درسی و رسانه‌های اصلی باید با اصلاحات بنیادی در برنامه‌های درسی و صداقت در گفتمان رسانه‌ای به‌طور فوری متوقف شود. اگر اصرار به اختراع گذشته‌ای باشکوه داشته باشیم که هرگز وجود نداشته است، نمی‌توانیم آینده‌ای درخشان داشته باشیم. اشتباهات بزرگی که مرتکب شده‌ایم، اگر با روایت‌های خیالی از عظمت که منجر به غرور کاذب و خودپسندی لجبازانه می‌شود، نادیده گرفته شوند، محکوم به تکرار خواهند بود.

برای ایجاد تغییرات واقعی و پایدار، نیاز است که تمامی اعضای جامعه، از سطح فردی تا ساختارهای دولتی، با یکدیگر همکاری کنند و به‌طور فعال به دنبال رفع مشکلات موجود و ایجاد آینده‌ای عادلانه و هم‌پوشان باشند.

برای مقابله مؤثر با تعصبات و ساختار ناعادلانه‌ای که در پاکستان وجود دارد، باید به‌طور جدی به پیروی از قانون اساسی ۱۹۷۳ و اصول فدرالیسم پرداخته شود. این قانون اساسی به وضوح تعریف می‌کند که همه استان‌ها باید به‌طور برابر از حقوق و اختیارات برخوردار باشند و قدرت میان قوا تقسیم شود. این بدان معناست که باید به جای لغو، متمم ۱۸ قانون اساسی تقویت شود تا اختیارات لازم به واحدهای فدرالی و استان‌ها داده شود.

در سطح عملی، چند اقدام فوری ضروری است:

  1. تقویت متمم ۱۸ قانون اساسی: این متمم باید به‌طور کامل اجرا شود تا اختیارات به استان‌ها واگذار شده و قدرت‌های مرکزی کاهش یابد. این اقدام به توزیع منصفانه‌تر منابع و تصمیم‌گیری‌های محلی کمک خواهد کرد.
  2. تضمین برابری شهروندی: باید به تمامی ادیان به‌طور برابر احترام گذاشته شود و حقوق اقلیت‌ها به‌ویژه طبق حکم سال ۲۰۱۴ قاضی تسدق جیلانی، اجرا گردد. این حکم به‌طور خاص برای حمایت از اقلیت‌های مذهبی و تضمین برابری شهروندی صادر شده است.
  3. احترام به همه زبان‌ها و فرهنگ‌ها: ارتقا و حفظ زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف باید بخشی از سیاست‌های دولتی باشد تا هویت فرهنگی هر منطقه حفظ و تقویت شود.
  4. فراهم کردن فرصت‌های اقتصادی برابر: دولت باید فرصت‌های اقتصادی برابر را برای همه شهروندان فراهم کند و به نابرابری‌های اقتصادی رسیدگی کند.

اگر این اقدامات فوری و عملی به‌طور جدی اجرا نشود، تعصبات، به‌ویژه قومی و مذهبی، ممکن است به اشکال بدتری جهش کنند. این وضعیت می‌تواند منجر به تولید افرادی با نگرش‌های گیج‌کننده، نادان، و شوونیستی شود که نهایتاً به تشکیل جامعه‌ای غیرقابل تحمل، پراکنده، آشفته، و خشن منجر خواهد شد.

 

بیشتر بخوانید:

طرح ۳ گانه تحول: اصلاح سیستم مالی پاکستان برای آینده‌ای پایدار

نوشته های مرتبط:

1 thought on “تبعیض و نژادپرستی در سایه تعصبات: واقعیت ‌های تلخ جامعه پاکستان”

  1. درود
    وصف حال کاملی از بیشتر مردمان خاورمیانه است و امید که با بهره گیری از پشتوانه های خوب فرهنگی و گسترش آموزش، آینده بهتری برای نسل های بعدی بسازیم.

Leave a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *