تاریخ برتری پنجابی ها در ارتش
تاریخچه: چگونه پنجاب بر ارتش تسلط پیدا کرد.
پنجاب، به شکل گسترده، در محل تلاقی دشتهای حاصلخیز ودایی ساپتا-سندو – سرزمین هفت رود – و رشتهکوههای افغانستان قرار دارد.
در طول قرن نوزدهم، استان پنجاب پاکستان و هند کنونی و همچنین منطقه پایتخت اسلامآباد و خیبر پختونخوا پاکستان کنونی و هاریانا، چندیگر، دهلی و قسمتی از بخشهای هیماچال پرادش در هند کنونی را شامل میشد. پنجاب ایالت بزرگی با مساحتی در حدود 360000 کیلومتر مربع بود.
در دهههای ابتدایی قرن نوزدهم، دو قدرت نظامی قدرتمند در شبه قاره وجود داشت: پنجاب تحت فرمان مهاراجه رانجیت سینگ (1780-1839)، وارتش شرکت هند شرقی – بریتانیا (EIC) . در آن دوره هر دو این قدرتها با هم در حال جنگ بودند ، اما پس از الحاق پنجاب در سال 1849، پنجاب به عنوان قویترین بازوی ارتش هند بریتانیا ظاهر شد.
توضیح اندکی در مورد پیشینه این قدرت ها در اینجا لازم است که به آن می پردازیم :
رو به رو شدن نیروها
ارتش پنجاب به عنوان یک نیروی قدرتمند توسط رانجیت سینگ پرورش یافت . اگرچه ارتش او به عنوان ارتش سیک یا خالسا شناخته می شد، اما هندوها و مسلمانان را نیز در صفوف خود داشت. او ترکیبی از قدیمی ترین و مدرن ترین اصول جنگ را به کار گرفت و سربازان خود را زیر نظر افسران و مربیان اروپایی آموزش داد.
رانجیت با کمک این ارتش موفق شد رقبا و طایفه ها را در پنجاب تحت سلطه خود درآورده و جنگ سالاران افغان را با استفاده از تاکتیک های جنگ چریکی از محدوده خود بیرون کند. او پایه و اساس پادشاهی پنجاب را بوجود اورد .
EIC در سال 1600 در لندن با هدف اصلی تجارت با ایالت های هندی در اقلامی مانند ادویه، منسوجات و… تأسیس شد. برای انجام این کار، شرکت چند قطعه زمین خریداری کرد و نگهبان هایی را استخدام کرد تا از موسسات خود در برابر افراد محلی متخاصم و رقبای تجاری محافظت کنند. تأسیسات آنها در بنگال، مدرس و بمبئی به عنوان “ریاست جمهوری” نامیده می شد که هر کدام “ارتش” خود را داشتند.
تسلط سربازان پنجابی بر ارتش ، ریشه در وقایع جنگ اول استقلال علیه استعمارگران بریتانیا در سال 1857 دارد.
با گذشت زمان، این ارتش ها بزرگتر شدند، عمدتاً به دلیل رقابت هایی که EIC با سایر کشورهای اروپایی، به ویژه فرانسه داشت .در میان سه ارتش EIC، ارتش بنگال بزرگترین ارتش بود و فرمانده کل آن نیز به عنوان فرمانده تشریفاتی دو ارتش دیگر خدمت می کرد. بیشتر سربازان ارتش از بومیان بودند، در حالی که افسران همیشه اروپایی بودند.
یکی از ویژگیهای ارتش بنگال این بود که اکثر سربازان بومی آن هندوهایی از طبقه اجتماعی بالا بودند و بخش قابل توجهی از آن از ارتش منقرض شده مسلمانان در گذشته به دست آمده بود. مرزهای EIC به دلیل سیاست های تهاجمی اتخاذ شده توسط آن و همچنین درگیری های داخلی که در ایالت های بومی هند وجود داشت ، گسترش پیدا کرده بود. در دهه 1930، مرزهای EIC به مرزهای پنجاب رسیده و این دو قدرت را در مقابل هم قرار داده بود.
جنگ های انگلیس و پنجاب
ارتش پنجاب و EIC در سالهای 1845-1846 در “نخستین جنگ انگلیس و سیک” با هم جنگیدند و در نتیجه EIC کنترل برخی از مناطق پنجاب را به دست گرفت. چند سال بعد، جنگ دوم در 1848-1849 اتفاق افتاد که در 21 فوریه 1849 با تصرف کل پنجاب توسط EIC به پایان رسید.
طبق وبسایت موزه ارتش ملی بریتانیا، اگرچه ارتش پنجاب دراین جنگ شکست خورد ، اما انگلیسیها اذعان کردند که «ارتش سیک تقریبا قویترین حریفی بوده است که بریتانیا در شبه قاره هند با آن روبرو شده است .
پس از الحاق، EIC رسماً در 2 آوریل 1849 ادغام پنجاب را در داخل هند بریتانیا اعلام کرد و آن را به استانی تحت ریاست بنگال تبدیل کرد. بریتانیا ارتش پنجاب را منحل کرد و به سربازان آن دستور داد که به روستاها و شهرهای خود برگردند و به جای سربازی به مشاغل دیگری مانند کشاورزی و… بپردازند.
بخشی از مستعمرهنشینان بریتانیایی از ایده استفاده از سربازان پنجابی آموزشدیده در ارتش بنگال حمایت کردند، اما این اقدام توسط سربازان هندو و مسلمان ارتش بنگال مورد خشم قرار گرفت.
EIC می دانست که افغانستان همیشه منبع مشکل آفرینی و آشفتگی برای هند بوده است ، زیرا بیشتر مهاجمان از اروپا تا آسیای مرکزی و ایران از راه افغانستان وارد هند شده بودند. رانجیت در زمان خود عملاً از مرزهایی که شبه قاره با افغانستان داشت ، محافظت می کرد. با این حال، با الحاق پنجاب توسط بریتانیا، مسئولیت دفاع از مرزها بر دوش سربازان EIC افتاد.
صمیمیت فزاینده بین افغانستان و روسیه باعث نگرانی بریتانیا در مورد مرزها می شد زیرا از دیدگاه بریتانیا، روسیه بزرگترین تهدید برای امپراتوری هند بود. و به همین دلیل بود که قوای چریکی پنجاب (PIF) در سال 1851 راه اندازی شد. و از آنجا که خارج از فرماندهی سه ارتش EIC بوده و مستقیماً تحت کنترل مقامات پنجاب بود قوای چریکی نام گرفت.
نقطه عطف
جنگ اول استقلال – یا “شورش بزرگ” – در سال 1857 نقطه عطفی در نگرش بریتانیا نسبت به پنجاب و سربازان پنجابی بود. شورش در گروه های ارتش بنگال در 10 مه 1857 آغاز شد، زمانی که بخشی از سربازان بومی یا سپاهیان بومی علیه فرماندهان بریتانیایی خود شورش کردند. به زودی، شورش به مناطق دیگر هند گسترش یافته تا جایی که توده ی مردم نیز از شورشیان حمایت کردند.
در این مرحله، سربازان سیک پنجابی برای حمایت از نیروهای بریتانیا در سرکوب شورشیان به میدان آمدند. آنها به عنوان یک اقلیت مذهبی، در مبارزه با هندوها یا مسلمانانی که از طبقه اجتماعی بالا بودند هیچ ابایی نداشتند. بریتانیاییها احساس میکردند که بنگالیها به آنها خیانت کرده و از پشت به آنها خنجر زده اند ، و از سربازان سیک پنجابی بسیار سپاسگذار بودند چون در زمانیکه بیشترین نیاز را به آنها داشتند به کمک آنها آمده بودند.
سالهای بعد شاهد تشویق بریتانیاییها برای به خدمت گرفتن سربازان سیک پنجابی در ارتش، بیش از هر منطقه دیگری در هند بودیم . آنها برای جذب افراد به سمت خدمت سربازی، سیستم پاداش جذابی را طراحی کرده بودند.
زمین به عنوان پاداش
یکی از مشخصه های سیاست بریتانیا پاداش دادن به وفاداری و مجازات کردن بی وفایی افراد بود. پنجاب اساساً یک جامعه کشاورزی بود که در آن تعداد کمی از مالکان بودند که زمین در اختیار داشتند و تعداد بسیار زیادی از دهقانان برای آنها کار می کردند.
سید حسین شهید سهروردی در مقاله خود با عنوان Edinburgh Papers اظهار می دارد که دهقانها در فقر زندگی می کردند و برای آنها «بهترین و بزرگترین پاداش، تخصیص زمین کشاورزی بود» بریتانیایی ها سیاستی را برای تخصیص زمین در عوض وفاداری، شجاعت و برای بازنشستگی آنها طراحی کرده بودند که بیشتر پنجابی های روستایی را به خود جذب می کرد.
علاوه بر این پاداش نهایی تخصیص زمین، ارتش همچنین مزایای حین خدمت متعددی را مانند : «حقوق، لباس و اعتبار» برای دهقانانی که دچار سوءتغذیه، دارای دستمزد کم و یا مورد بدرفتاری قرار گرفته بودند ، ارائه میداد.
در ادامه ی مقاله سهروردی اذعان می کند که در میان استخدامشدگان، تعداد زیادی از مناطق نمک و پوتوار (پوتوهار) پنجاب شمالی (بهویژه نواحی جلوم، راولپندی و اتوک) و منطقه مجاور NWFP(خیبر پختونخوا کنونی) آمده بودند، جایی که در آن دهقانان در بدترین شرایط به سر می بردند.
در دسترس بودن زمین کشاورزی فراوان از طریق پروژه دولت بریتانیا مبنی بر تبدیل چندین میلیون جریب زمین بایر به زمین کشاورزی قابل آبیاری از طریق ایجاد مستعمراتی موسوم به کانال امکان پذیر شد. این مستعمرات از یک سو بهره وری کشاورزی استان را افزایش داده و از سوی دیگر، شهروندانی وفادار را از میان صاحبان زمین به وجود آورده بود.
منفعت غیرمستقیم به کار گیری تعداد زیادی از مردم پنجاب در ارتش، این بود که بخش عظیمی از بودجه دفاع ملی ، به شکل حقوق، مستمری و سایر مخارجی از این قبیل به این استان ختم می شد. این پدیده اقتصاد استان را به میزان قابل توجهی رونق بخشید و بدهی های روستایی را کاهش داد.
وفاداری ایجاد شده از طریق چنین سیستم پاداش دهی به افراد برای مدت طولانی مانع از ظهور هرگونه جنبش ضد انگلیسی یا ملی گرایانه در مناطق داخلی استان شد.
از سیک ها تا مسلمانان
در ابتدا سربازان سیک پنجابی بخش عمده ای از ارتش هند-بریتانیا را تشکیل می دادند. در واقع، در پی جنگ اول استقلال در سال 1857، به سربازان مسلمان پنجابی اعتماد نشد، که از کاهش تعداد آنها تا سال 1861 مشهود است. با این حال، پس از سال 1861، تعداد مسلمانان پنجابی رشد ثابتی را نشان می دهد. اگرچه سیک ها برتری خود را از نظر تعداد تا نیم قرن بعدی حفظ کردند.
سه دلیل برای کاهش تعداد سربازان سیک و افزایش متناظر در تعداد مسلمانان وجود داشت . اولا، سیکها تنها 10 تا 15 درصد از جمعیت پنجاب را تشکیل میدادند که برای تأمین نیازهای رو به افزایش استخدام ارتش بریتانیا کافی نبود. ثانیاً، تعداد زیادی از سیکها در زمینهایی که به آنها و اجدادشان اعطا شده بود، در حال کشاورزی کردن بودند، بنابراین دیگر علاقهای به خدمت سربازی نداشتند. ثالثاً، در پی بسیاری از فعالیتهای ضد استعماری که در اوایل قرن بیستم در پنجاب رخ می داد، انگلیسیها به وفاداری آنها مشکوک شده بودند.
تئوری مسابقه رزمی
« تئوری مسابقه رزمی» اساساً توسط بریتانیایی ها برای توجیه استخدام نظامی نا متعادل آنها از یک منطقه ی محدود در ناحیه ی شمال و شمال غربی شبه قاره مطرح شد. نکته اصلی این نظریه این بود که گروههای قومی خاصی در هند از لحاظ فرهنگی و ژنتیکی در خصوصیات جنگی خود برتر بودند، بنابراین برای خدمات ارتش مناسبتر از سایرین بودند.
بنابراین بریتانیایی ها مردم پنجاب را در یک “مسابقه رزمی” در نظر گرفتند – ادعایی که در پیشنهادات کمیسیون عدن منعکس شد، که در سال 1879 اعلام کردند که پنجاب “خانه ی رزمی ترین نژاد از هند” است و محل پرورش بهترین سربازان می باشد.
یکی از حامیان بزرگ این نظریه، سر مایکل فرانسیس اودویر بود که در زمان وقوع قتل عام جالیانوالا باغ در امریتسار به عنوان فرماندار پنجاب خدمت می کرد. او در کتاب خود با نام India As I Know It ( هند از آنجایی که من می دانم ) که در سال 1925 منتشر شد، نوشت: « اگر هند فقط میتوانست یک ارتش کوچک متشکل از هفتاد و پنج هزار انگلیسی (اکنون به 60000 نفر کاهش یافته است) و یکصد و شصت هزار سرباز هندی را برای محافظت از بیش از 300 میلیون نفر تهیه کند، عاقلانه نبود که جز بهترین ها را در هند جمع کند و این امر عمدتاً در پنجاب امکان پذیر بود.
دوایر خود طعم این “روحیه رزمی” پنجابی ها را که در سال 1940 هنگام شرکت در جلسه ای در وست مینستر در لندن توسط یک مبارز آزادی از پنجاب، اودهام سینگ ،به ضرب گلوله کشته شد ، چشید . سینگ اظهار داشت که می خواهد انتقام قتل عام جالیانوالا باغ را بگیرد و هیچ تلاشی برای فرار از صحنه جرم انجام نداد.
او در شهادتش گفت: «این کار را کردم چون از او کینه داشتم. او لیاقتش را داشت… او میخواست روحیه ی مردم من را در هم بکوبد، پس من او را در هم شکستم… چه افتخاری بالاتر از مرگ به خاطر سرزمین مادری برای من می توانست باشد؟
نقشه پنجاب هند بریتانیا پس از اضافه شدن دهلی
پنجاب به عنوان ستون فقرات ارتش
تعداد سربازان پنجابی در ارتش هند بریتانیا پس از سال 1857 افزایش یافت. در سال 1929 به اوج خود رسید، زمانی که سربازگیری از پنجاب به 86000 نفر از مجموع 139200 نفر از کل هند (به استثنای 19000 از سرزمین های “خارجی” نپال) رسید. و سربازان پنجابی حدود 62 درصد از نیروهای رزمی ارتش هند بریتانیا را تشکیل می دادند.
حتی با احتساب سربازان نپالی، سربازان پنجابی بسیار بالاتر از نصف بودند و 54.36 درصد از کل ارتش 158200 نفری را تشکیل می دادند.
نقشه ترسیمی هند در سال 1929 که در گزارشهای کمیسیونرها، بازرسان و دیگران منتشر شده ، تعداد تقریبی نیروهای رزمی را که در ارتش هند از مناطق مختلف هند (و نپال) خدمت میکردند را در مقایسه با اندازه جغرافیایی آن استانها/ واحدهای اداری نشان میدهد.
می توان منطقه جغرافیایی پنجاب را با 86000 سرباز در مقایسه با استان های دیگر – که بسیاری از آنها از پنجاب جمعیت بیشتری دارند- مقایسه کرد.
درصد پنجابی ها در ارتش در پی جنگ جهانی دوم، زمانی که انگلیسی ها جذب نیرو از تمام نقاط هند را تشویق می کردند، اندکی کاهش یافت. زیرا در آن زمان هر استانی تشویق می شد که مردم خود را به ارتش بفرستد. در نتیجه، بسیاری از مردم استانهایی که مدتها در استخدام نادیده گرفته میشدند، تعداد افراد زیادی را برای استخدام در ارتش فرستاده و درصد را تغییر دادند. با این حال، پنجاب توانست با سهم 48 درصدی، بزرگترین مشارکت کننده سربازان باقی بماند.
علیرغم تقسیم ارتش پنجاب در پی تجزیه شبه قاره در سال 1947، هر دو بخش از ارتش پنجاب بزرگ میراث خود را دست نخورده نگه داشته و با افتخار به خدمت کردن به ملت های خود ادامه می دهند.