بررسی ۴ عامل اجتماعی فرهنگی و اقتصادی در جامعه پاکستان
آنها در یک دوره زمانی طولانی، از طریق ترکیبی از تغییرات در اقتصاد، گسترش جهان بینی های خاص که معمولا همان جهان بینی دولت های وقت بوده ، و عواملی که منجر به جهانی شدن گشته اند به معرض ظهور رسیده اند.
آیا تغییرات عمیقتر دیگری در حال وقوع است که ممکن است منبع اختلال و اختلاف در آینده بین دولت و جامعه و در درون گروه های مختلف جامعه باشد؟ من مطمئن هستم که چندین مورد وجود دارد، اما فعلا تمرکز خود را بر روی چند مورد کلیدی اصلی نهاده ام – دو مورد اجتماعی فرهنگی و دو مورد اجتماعی–اقتصادی.
دو عامل اجتماعی–فرهنگی:
شاخص های فرهنگی در مورد چگونگی فهم مردم از دنیای اطراف خود و میزان درگیر شدن آنها با آن است. اولین عامل مربوط به مصرف اطلاعات به ویژه در میان جوانان است که اکثریت کشور پاکستان را تشکیل می دهند.
برای درک بهتر این موضوع به آخرین سرشماری موجود در پاکستان مراجعه میکنیم. در جدول ۴۰ سرشماری نفوس و مسکن که سال گذشته انجام گرفت، ۶۰ درصد مردم اطلاعات اولیه خود را از تلویزیون و ۹۷ درصد مردم اطلاعات خود را از طریق موبایل های خود دریافت مینمایند.
جالب اینجاست وقتی به سرشماری و آمارهای سال ۱۹۹۸ میلادی یعنی ۲۵ سال پیش پاکستان نگاه میکنیم، تنها ۷ درصد مردم اطلاعات خود را از تلویزیون و تقریبا صفر درصد! اطلاعات خود را از طریق تلفن همراه خود به دست می آورده اند.
جمعیت بسیار جوان کشور پاکستان در تلویزیون یا از طریق تلفن همراه خود چه اطلاعاتی به دست می آورند و چه چیزهایی تماشا میکنند؟ شاید ما هرگز نتوانیم به طور کامل کشف کنیم. اما آنچه واضح است این است که اطلاعات زیادی در دسترس است و تفکرات و تبلیغات زیادی – در مورد سیاست، در مورد اعتقادات مذهبی و در مورد بقیه جهان – در حال پخش است. کنترل یا تنظیم این جریان غیرممکن است. آیا این امر منجر به جمعیتی خشمگین تر یا منفعل تر می شود؟ یا محافظهکارتر یا با گرایشهای متجاوزانه تر؟ چیزی که تا کنون در جامعه ی جوان پاکستان احساس میشود خشم بیشتر و افراط گرایی بیشتر است.
دومین عامل از تحولات آهسته اما پیوسته اجتماعی–فرهنگی در پاکستان، ازبین رفتن شکاف جنسیتی در آموزش عالی است. مردان و زنان در سنین بین ۲۰ تا ۳۵ سال تقریبا به میزان مشابهی دارای تحصیلات دانشگاهی هستند یعنی تقریبا ۱۱ درصد تمام دختران و پسران بین ۲۰ تا ۳۵ سال پاکستانی دارای مدرک دانشگاهی هستند.
اگر همین مقایسه بین سنین ۲۰ تا ۳۰ سالگی انجام شود، میتوانیم ببینیم که زنان پاکستان نسبت به مردان پاکستانی تحصیلات دانشگاهی بیشتری دارند.
تنها ۲ دهه پیش ، زنان پاکستانی بین ۲۰ تا ۳۵ سال ، ۵ درصد کمتر از مردان در همین سن دارای تحصیلات دانشگاهی بوده اند.
با تغییر این روند و تندتر شدن شیب آن در سالهای پیش رو میبایست منتظر زنان با سوادتر از مردان ،در کشور و جامعه پاکستانی باشیم.
باید از خود بپرسیم ، جمعیت زنان تحصیلکرده تر از مردان در عملکرد آن جامعه چه تاثیری خواهد داشت؟
آیا این موضوع تهدیدی برای فرهنگ پاکستان که جامعه ای مرد سالار است تلقی میگردد؟
آیا انتظار تغییرات عمیق سیاستگذاری در خصوص تبعیض جنسیتی و نیز افزایش تنش و درگیری میان دو جنس مرد و زن در پاکستان میرود؟
آیا این رشد تعداد زنان تحصیلکرده با مدارک دانشگاهی، نهایتا منجر به شکستن موانع پیش روی زنان پاکستان برای به دست آوردن شغل های بهتر و بیشتر خواهد شد؟
البته بسیار بعید است جامعه پاکستانی همانند بسیاری از جوامع دیگر، به همین راحتی اجازه دهد جامعه مرد سالار پاکستان دچار تغییر بنیادی گردد.
ازدواج فامیلی در پاکستان و ناهنجاری های DNA ←
دو عامل اقتصادی–اجتماعی:
در حوزه اقتصادی–اجتماعی نیز دو عامل وجود دارد که باید برجسته شود. اولین مورد مهاجرت شهری است، نه فقط در مراکز بزرگ شهری، بلکه در شهرهای کوچکتر درجه دوم و سوم نیز موج مهاجرت شدیدی شاهد هستیم. تکه تکه شدن زمین های کشاورزی و تغییرات اقلیمی مردم به ویژه مردان را وادار می کند تا به شهرها نقل مکان کنند.
هنگامی که تنها ارث یک پدر برای ۵ فرزند خود،یک مزرعه مثلا ۴ هکتاری باشد، ۳ نفر از آنها مجبورند برای امرار معاش خود از کشاورزی فاصله گرفته و به شهرها پناه ببرند و کاری در شهر برای خود دست و پا کنند.
هر چند آمار رسمی شرح مهاجرت به شهر ها را ۳۸ درصد اعلام کرده است اما تحقیقات میدانی به وضوح ثابت میکند که این درصد بسیار کمتر از درصد واقعی است. بسیاری از روستاها به شهرهای کوچک تبدیل شده اند و شهرهای کوچک چیزی جز یک پناهگاه بزرگ برای میلیون ها کارگری که برای کار به شهرها آماده اند نیستند.
در نهایت آخرین عامل، وضعیت اشتغال نیروی کار است.در ۲ دهه گذشته شاهد رشد ۱۰ درصدی کارگران روز مزد در پاکستان هستیم.
بسیاری از این کارگران روز مزد در پاکستان در اقتصادی غیر رسمی، آن هم اکثرا در حوزه خدمات مشغول به کار هستند.
راه اندازی کسب و کار فردی، هر چقدر هم کوچک، نیازمند سرمایه اولیه است که بسیاری از کارگران به آن دسترسی ندارند.
دستیابی به مشاغل با درآمد بالاتر و در بخش رسمی ابتدا مستلزم دریافت مدرک و آموزش است که باز هم بودجه اولیه ی آن در دسترس این کارگران
نیست.
پس خدماتی مثل تعمیر ماشین و موتور سیکلت، تمیز کردن خانه و استخدام در شرکت های نظافتی، کار در رستورانهای و تهیه غذاها و یا نگهبانی از
خانه و شرکتها شاید تنها کارهایی باشد که این قشر از کارگران ممکن است از پس آن بر بیایند.
حال بیایید این چهار عامل مهم رابا هم ترکیب کنیم. جمعیت جوانی که تقریبا تمام جهان بینی و اطلاعات خود را از طریق رسانه ها دریافت میکند،
بلاخص رسانه هایی که با اهداف شوم از هر روشی برای جذب مخاطب استفاده میکند و معمولا باعث تشدید افراط گری در میان مردم میگردد.
جمعیت قابل توجه از مردانی که شاهد تغییرات بسیار تدریجیاما مشخص در هنجارهای جنسیتی بلاخص در خصوص دسترسی به آموزش و شاید حتی اشتغال در آینده هستند و مردانگی خود را در چالش سترگ میبینند.
در کنارجمعیتی که به دلیل فقر روستایی به طور فزاینده ای به سمت مناطق شهری و حومه شهری سوق داده شده و جمعیتی که گزینه ای جز
کارگری در بازارهای غیر رسمی با دستمزدهای بسیار کم در یک اقتصاد به شدت نابرابر ندارد.
با ترکیب کردن این عوامل به نتایج بسیار متفاوتی میتوان دست یافت ، اما برآیند تمام نتایج یک وجه مشترک دارد و آن وجه مشترک به صدا درآمدن زنگ هشدار جدی برای جامعه ی پاکستان در سالهای پیش روست.