امروزه، این مکان که به Shah Allahditta معروف است، نامی اسلامی دارد و هویتی عمیقتر از بودیسم را در خود جای داده است. توصیف آن به عنوان «باغ صوفی» بر مکانی با پیشینهای چند مذهبی دلالت میکند. این مکان شاهد و تحت تأثیر تاریخچهها و رویدادهای مختلف مذهبی در طول تاریخ بوده است.
در سال ۱۸۸۲، Lala Deen Dayalو پسرانش که در لاهور زندگی میکردند، مأموریتی شامل بررسی گسترده و عکاسی از بقایای بودایی در هند را از Lepel H Griffin دریافت کردند
طی این مدت، DN Bali، عکاس پرتره که در شهر راولپندی زندگی میکرد ، عمیقاً تحت تأثیر کار Lala Deen Dayal و آموزههای عمیق بودا قرار گرفت
Bali چنان مجذوب آموزههای والای بودا شد که از سود حاصل از کارش برای حمایت از تألیف یک شرح حال اردوزبان از بودا، بر اساس منابع معتبر، استفاده کرد.
اسناد تاریخی نشان میدهند که در همین دوره ، حداقل چهار مقاله و کتاب دیگر به زبان اردو در مورد بودیسم منتشر شده است.
اعتبار نگارش اکثر آنها به S Warmanنسبت داده میشود
Warman همچنین قصد داشت ترجمه اردوی کتاب «انجیل بودا» اثر Paul Carus را ارائه دهد.
این اطلاعات در یک اثر تاریخی که اخیراً منتشر شده با عنوان «غبار و تخت سلطنت: جستجو برای بودیسم در هند مدرن» نوشته Douglas Ober عنوان شده است.
Ober پژوهشگر همکار در دانشگاه بریتیش کلمبیا است. این کتاب، مباحث مربوط به بودیسم در هند از اوایل قرن هجدهم را بازتعریف میکند.
شیفتگی آقای بالی به بودیسم در دوران استعمار بریتانیا، در حالی که به داستانهای کشفیات اخیر مکانهای بودایی در هند گوش میداد، اوج گرفت
زندگی نزدیک شهر تکسیلا و مکانهای مختلف بودایی در راولپندی در آن زمان، همراه با جذابیت رازآلود منطقه و غارهای شاه الله دیتا ، به علاقه او به این دین باستانی دامن زد.
غارهای بودایی Shah Allahditta: رازهایی پنهان در دل تاریخ
غارهای بودایی شاه الله دیتا، که در دامنه کوههای مارگالا در شمال غربی اسلامآباد قرار گرفتهاند، گواهی بر تاریخی پنهان هستند. امروزه، این مکان که به Shah Allahditta معروف است، نامی اسلامی دارد اما هویتی عمیقتر از بودیسم را در خود جای داده است. حتی توصیف آن به عنوان «باغ صوفی» بر مکانی با پیشینهای چند مذهبی دلالت میکند.
این مکان اخیراً اهمیت جدیدی پیدا کرده است. غارهای Shah Allahditta به نقطهای کانونی برای به چالش کشیدن تصور اسلامآباد به عنوان شهری بدون تاریخ تبدیل شدهاند
جادهای که در جلوی غارها قرار دارد و باغ سرداران را به منطقه هزاره متصل میکند، یک مسیر باستانی است. یک نقطه عطف در مرکز شهر راولپندی که زمانی فاصله بین غارها و خانپور را نشان میداد.
تا قرن چهاردهم که بودیسم در شمال هند رونق داشت، غارهای Shah Allahditta در اسلامآباد برای راهبان بودایی اهمیت داشتند.
این غارها به یک جاذبه گردشگری محبوب و اغلب به عنوان فضایی زیبا برای عکاسی عروس و داماد تبدیل شدهاند.
با این حال، برخی از بازدیدکنندگان گزارش کردهاند که شبها صداهای عجیب و غریبی میشنوند. این صداها گاهی به موجودات ماوراءالطبیعه نسبت داده میشود. به احتمال زیاد، این صداها نتیجه برخورد با حیات وحش محلی، از جمله میمونهاست، زیرا گستره شهرنشینی به زیستگاه آنها تجاوز کرده و آنها را مجبور کرده است در شب پناهگاه پیدا کنند یا حرکت کنند.
ابهاماتی در مورد غارهای Shah Allahditta
تلاش برای تعیین سن خاص برای این غارهای طبیعی بی نتیجه به نظر میرسد. گفته میشود قدمت آنها متفاوت است، از پانصد سال تا هزار سال و حتی دو هزار و چهارصد سال.
غارهای طبیعی به این شکل پیر نمیشوند. در عوض، تمرکز باید بر انجام بررسیهای باستانشناسی روی دیوارهای باقیمانده باشد.
تاریخچههای مختلف مرتبط با این غارها حاکی از آن است که افرادی مانند پانینی، زبانشناس سانسکریت، و کائوتلیا چاناکیا، دانشمند دوران باستان، ممکن است در این مکان اقامت نموده باشند.
برخی از روایتها قدمت این مکان را به دوره ودایی برمیگردانند و میگویند که کریشنا پیش از عزیمت به کاتاس راج در اینجا اقامت داشته است. در حالی که این ادعاهای تاریخی از تایید با منابع اولیه بهره مند می شوند ، بهتر است که آنها را به طور کلی رد نکنیم. این احتمال وجود دارد که این مکان در ابتدا محل بوداییان بوده و بعداً هندوها و مسلمانان در آن سکونت داشتهاند.
مشخص کردن غارها تنها به عنوان مکانی برای مراقبه بودایی، کوته بینانه است. در عوض، به احتمال زیاد این غارها توسط افراد با پیشینههای مذهبی مختلف مورد استفاده قرار میگرفته است.
نام Shah Allahditta نسبتاً جدید است. این نام از روستایی نزدیک به همین نام گرفته شده است. اعتقاد بر این است که این روستا به نام Hazrat Shah Allahditta Naqvi نامگذاری شده است، که گفته میشود مدتی را در غارها گذرانده است. متأسفانه، هیچ تاریخ مشخصی با ورود او به منطقه همراه نیست. روایت شفاهی رایج، ارتباطی را با دوره مغول نشان میدهد.
برخی از ساکنان روستای Shah Allahditta ادعا میکنند که از نوادگان حضرت Shah Allahditta هستند. آنها میگویند این روستا زمانی یک شهر پررونق بوده است. لازم به ذکر است که در کنار قبر Shah Allahditta ، تعداد ۹ قبر دیگر نیز وجود دارد که یادآور تلخی خشونتهای فرقهای است که منطقه را دراواخر دهه قرن بیستم درگیر کرد. این تاریخ غمانگیز تا حدودی بر روایتهای متنوع و متکثر مرتبط با غارها سایه انداخته است.
این مکان زمانی « Dera Garyala Baba Bhir Das » نامیده میشد که اشاره به یک جوگی دارد.
آقای اسماعیل که در رستوران کوچکی در کنار غارها کار میکند، میگوید آخرین «مالک» این مکان Ogan Das ، یک هندو بوده است که در سال ۱۹۴۷ به هند مهاجرت کرده است. او میگوید از آن زمان به بعد، خانوادهاش از غارها مراقبت میکنند.
اسماعیل از تلاشهای متعدد برای برپایی چلهگاه (محل مراقبه) یا مزار (آرامگاه) در داخل غارها حکایت میکند و میگوید خانوادهاش همواره با برپایی چنین مراسم هایی مخالفت کرده است.
این مخالفت ممکن است به دلیل حفظ ماهیت اصلی غارها باشد.
امروزه، این مکان که به Shah Allahditta معروف است، نامی اسلامی دارد و هویتی عمیقتر از بودیسم را در خود جای داده است. توصیف آن به عنوان «باغ صوفی» بر مکانی با پیشینهای چند مذهبی دلالت میکند. این مکان شاهد و تحت تأثیر تاریخچهها و رویدادهای مختلف مذهبی در طول تاریخ بوده است.
ویرانی و تلاش برای احیا: سرگذشتی از Shah Allahditta
در اوایل دهه ۱۹۸۰، فعالیت یک سنگشکن در نزدیکی غارها آغاز شد که منجر به تخریب محیط زیست و آسیبهای تاریخی گردید.
در منطقهای که به «باغ صوفی» معروف بود، شاهد قطع برخی از درختان و آسیب به غارها بودیم.
پس از پانزده سال فعالیت، سنگشکن از کار افتاد. وسعت خرابی در تپه نزدیک مشهود است، جایی که دیگر هیچ گیاهی باقی نمانده است.
امروزه، تنها نشانه باقیمانده از «باغ صوفی» که زمانی رونق فراوان داشته است، که گفته میشود قدمتی چند صد ساله دارد، یک درخت عظیم انبه است که توسط کفپوش بتونی ضخیمی احاطه شده است. این درخت یادآور تلخی خسارات زیستمحیطی و تاریخی متحملشده در منطقه است.
استخری طبیعی که اکنون به عنوان مخزن آب برای تأمین آب حومه شهر از طریق جریانی باریک، تغییر کاربری داده شده است، از وسعت وسیع قبلی خود به حوضچهای کوچک محصور با دیواره تبدیل شده است.
زمانی آب این استخر ، مقدس تلقی میشد و مردم محلی و زائران را به خود جذب میکرد.با این حال، در دوران اخیر اهمیت آن کاهش یافته است.
تلاش هایی برای بازسازی حوضچه انجام شده تا به آن ظاهر باستانی بدهد. منبع آب این استخر چشمهای طبیعی است که از تونلی زیر تپه بیرون میآید. گفته میشود زمانی حمام کردن راهبان و یوگاها در اینجا رایج بوده است. آب استخر رنگ سبز آبی متمایزی دارد. احتمالاً ماهیهای خاصی برای زینت به آن اضافه شدهاند. اهالی محل، این آبراهه را نگهداری کرده و سالانه چشمه را تمیز میکنند.
اگرجادهای که این مکان را به خانپور متصل میکند را دنبال کنید، به یک چاه پلکانی بائولی(baoli) قدیمی به نام لوسار بائولی میرسید.
اگرچه اغلب مردم، آن را به شیرشاه سوری نسبت میدهند، اما این روایت، شرحی کلی از بائولیهای مرتبط با سوریان در پاکستان است.
قدمت بائولیها «baolis » را میتوان به دوران امپراتوری Mauryan بازگرداند، زمانی که Chandra Gupta Maurya سازههای بسیاری با این مهندسی و شکل و شمایل را بنا کرد. آب لوسار بائولی قابل شرب است و بسیاری از رستورانها از آن استفاده میکنند. با این حال، به دلیل سهولت دسترسی از طریق پلهها و در معرض بودن، اغلب زبالههایی روی آن دیده میشود.
اسلامآباد و فراموشی میراث بودایی
اسلامآباد، پایتخت پاکستان، توسط طراح یونانی Doxiadis طراحی شد.
توسعه این شهر در سال ۱۹۶۰ آغاز شد.
پیشنهادی برای نامگذاری پایتخت جدید پاکستان به «New Taxila» یا همان تکسیلای جدید وجود داشت. از نظر مکانی، تپههای مارگالا، تکسیلا و اسلامآباد را از هم جدا میکنند.
امروزه، هیچ نهاد عمومی یا نام خیابانی در اسلامآباد، این شهر را به تاریخ بوداییاش مرتبط نمیکند. پیشنهادی برای نامگذاری فرودگاه جدید به «فرودگاه بینالمللی گاندهارا» مطرح شده بود. با این حال، این اتفاق نیفتاده است. ویژگیهای معماری پایتخت، ریشههای تاریخی آن را منعکس نمیکند. برخی از اماکن عبادی، از بین رفتهاند. در طول بیش از نیم قرن شهرنشینی، این شهر در حال از دست دادن معماری و چشماندازهای باستانی خود بوده است. الگوهای تصرف زمین و استعمار دوران گذشته همچنان ادامه دارد و بر اقشار آسیبپذیر و به حاشیه رانده شده جامعه تأثیر میگذارد. برخی از ساکنان بومی آواره شدهاند و شهر به طور فزایندهای تحت سلطه یک طبقه اجتماعی خاص قرار گرفته است.
این غارها دارای ویژگیهای متمایزی از جمله:
ریشههای هوایی درخت انجیر ، معابد و چشمانداز رنگی همچون ماسه صحرایی که به «کنجور» معروف است، میباشند. ریشههای آویزان درخت انجیر معابد به موهای بلند تشبیه شدهاند که به طور متناوب چهرهای را پنهان و آشکار میکنند.
میان بودیسم و درخت انجیر معابد ارتباطی عمیق وجود دارد. شبکه پیچیده شاخهها در یک درخت انجیر معابد، نمادی از بودیسم است. این ریشهها هرگز زمین را لمس نمیکنند و ماهیت غیرمادی بودیسم را نشان میدهند. چشمانداز پوتوار با درختان انجیر معابد که به عنوان درختان میراثی مورد احترام قرار میگیرند، زینت داده شده است. به طور معمول، درختان انجیر معابد تنههای چوبی مستحکمی ایجاد میکنند که شبیه گروهی از درختان است و نمادی از بودیسم به شمار میرود.
احیای بودیسم و کشف مجدد غارهای Shah Allahditta
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در هند مستعمره، شاهد احیای بودیسم هستیم. راهبان زیادی به سفری دست زدند که به عنوان «جهان زیسته بودایی» توصیف میشود. پژوهشگرانی مانند اُوبر از اصطلاح «جهان بودایی» برای اشاره به مناطقی در شبه قاره هند استفاده میکنند که در آنها بودیسم مورد مطالعه، تمرین، درک و مواجهه قرار میگرفتند.
در طول موج جدید بودیسم در هند در دوران استعمار انگلیس، راهبان به ندرت از غارهای Shah Allahditta بازدید میکردند. این مکان همچنین، مقصد رایجی برای سایر جوامع مذهبی در منطقه پوتهوار نبوده است. مسیری از غارها امتداد مییابد و از باغ صوفی میگذرد تا به بان فقیران میرسد. اسماعیل میگوید که پدرش اولین کسی بود که بقایای یک استوپا و یک مسجد را در بان فقیران مشاهده کرد و منجر به دعوت باستانشناسان برای کاوش در این مکان شد. دسترسی به بان فقیران دشوار است و نیازمند یک ساعت پیادهروی است. اعتقاد بر این است که قدمت استوپای بان فقیران به دورهای بین قرن دوم قبل از میلاد تا قرن پنجم پس از میلاد بازمیگردد.
در سایه ریشههای هوایی این درختان انجیر ، قوالان اغلب با آهنگهای دلنشین خود به اجرا میپردازند که یادآور عصر گذشتهای است که راهبان بودایی در بازدیدهای گروهی خود از غارها، سرودهای مذهبی برای بودا میخواندند و آواز میخواندند. این قوالان با الحان خود به محیط جان میبخشند و فضایی پرنشاط ایجاد میکنند.
در آغاز قرن بیست و یکم، Fauzia Minallah بررسی عکاسی از غارها را آغاز کرد. او تصاویری از آخرین اثر دیواری باقیمانده ثبت کرد و کتیبههای در حال محو شدن را مستند کرد. در این روایت در حال تحول، این مکان به عنوان غارهای بودایی Shah Allahditta شناخته شد.
احیای علاقه به این مکان، منجر به ارزیابی مجدد نقش آن در درک ما از گذشته تمدنی منطقه شده است. در نتیجه، این مکان به یک جاذبه گردشگری برجسته تبدیل شده و در پلتفرمهای رسانههای اجتماعی به شهرت بیشتری دست یافته است. با این حال، ادبیات مربوط به غارها اغلب فاقد عمق پژوهشی لازم برای کشف کامل اهمیت تاریخی آنهاست.
اسکندر مقدونی به احتمال زیاد هرگز از این مکان بازدید نکرده است. اکنون این غارها به دلیل زیبایی طبیعی، رستورانهای جدید و امکانات مختلف برای گردشگران، مردم را به خود جذب میکنند. الحاقات مدرن، ماهیت این مکان را بازتعریف میکنند، اما میراث بودایی آن را کمرنگ نمیکنند. بنابراین، امکان تغییر نام غارها برای بازتاباندن تاریخ غنی آنها همچنان باقی است.