در مسیر رسیدن به شهرخانپور، جاده ای که از عجایب باستانی تکسیلا میگذرد ترانک بزرگ را به صومعه بودایی جولین متصل می کند. (جاده گرند ترانک یکی از قدیمیترین و طولانیترین جادههای اصلی آسیا است. برای بیش از دو هزار سال، این جاده اصلی مناطق شرقی و غربی مناطق شبه قاره هند را به هم وصل کردهاست که باعث اتصال جنوب آسیا با آسیای مرکزی شدهاست).
روستای جاندیال بعنوان اولین روستای ایالت خیبر پختونخوا دراذهان مردم محلی باقی مانده است. با این حال، مشهورترین مکان آن در جهان که یک معبد زرتشتی است از هر دو جنبه ی شهرت محلی و آگاهی تاریخی دور مانده است.
امروزه بناهای باستانی پراکنده در تکسیلا جایگاهی مهم در روایتهای گردشگری مذهبی و نمایش گذشته تمدنی پاکستان پیدا کردهاند ، اما متاسفانه سهم قابل توجهی در ادبیات دانشگاهی ندارند و مورد توجه گفتمان دانشگاهی و علمی قرار نگرفته است.
در بیان گذشته تمدنی پاکستان، به ویژه تمدن گاندهارا، دخالت نهادها و اولویت یافتن موضوعات امنیتی و استراتژیک و نیز بروز حساسیت های غیر ضروری، توانایی و ظرفیت عامه مردم و حتی جامعه دانشگاهی را برای شناخت و کسب آگاهی از گذشته خود و انجام پژوهش های کاربردی و موثر محدود کرده است.
این مالکیت فکری نهاد های غیرضروری بر تمدن گاندهارا، فرهنگی را بوجود آورده که مورخان، محققان و پژوهشگران جوانی که روی تاریخ آن کار میکنند و به دنبال بازسازی جزئیات آن دوران شکوهمند هستند، دلسرد میکند.
فهرست میراث جهانی یونسکو بیان کرده که مراسم منسوب به پرستشگاه، به سختی مورخان محلی را برای تعیین و مستندسازی گذشتهاش به عنوان یک معبد یونانی یا آتشکده زرتشتی و هویت مورد مناقشه آن جذب میکند .
بنظر می رسد گردشگران و مسافرانی که از این مکان بازدید می کنند، کمترین علاقه ای به چنین تحقیقاتی ندارند و این در حالی است که این پرستشگاه زمانی محل راز ونیاز زرتشتیان بود،درست در همان زمانی که آیین بودایی نیز در آن رونق داشته است.
مدتها تصور میشد محوطه آتشکده زرتشتی در تکسیلای باستان که در لبه جنوب شرقی منطقه گاندهارا قرار دارد، یک معبد یونانی در یکی از مهمترین شهرهای تمدن گاندهارا بوده است. نام امروزی تکسیلا، شکل یونانی نام هندی تاکشاشیلا است. فراتر از نامها، تأثیرات و نماد های آشکار معماری یونانی وجود دارد و پرستشگاه جاندیال نشان دهنده تأثیرات مدیترانهای رومی-یونانی در معماری بومی است.
با وجود افزایش علاقه به این مکانهای باستانی در سالهای اخیر، هویت مذهبی پرستشگاه همچنان ناشناخته و مورد مناقشه است. جمعیت زرتشتی در جاندیال را میتوان بخشی از ساتراپی گاندهارا تحت حکومتهای مختلف با بستر مذهبی و آیین زرتشتی در نظر گرفت ،احتمالاً در دوران امپراتوری هخامنشی،(اشکانی و ساسانی) زمانی که بسیاری از مردمان ساکن در گانداهارا پیرو آیین زرتشتی بوده باشند.
یکی از اصلیترین استدلالها برای بررسی حضور زرتشتیان در تکسیلا، بر اساس گزارشات استرابون است. استرابون، جغرافیدان و مورخ یونانی که در قرن اول بعد از میلاد از تکسیلا بازدید کرد، به قرار دادن مردگان در معرض کرکسها اشاره کرده است، که بسیاری از باستانشناسان و پژوهشگران محلی آن را یک رسم زرتشتی میدانند. با این حال، «دفن آسمانی» منحصر به زرتشتیان نبوده است. این سنت در آن زمان در برخی نقاط منطقه تبت(چین کنونی) نیز اجرا میشده است.
بررسیهای اولیه باستانشناسی توسط مارشال نشان میداد که آتشکده زرتشتی به سبک یونانی ساخته شده است. با این حال، آقای سیفالرحمان دار ، این دیدگاه را به چالش کشید و استدلال کرد که این پرستشگاه، یک معبد یونانی-باختری است که توسط یونانیان ساخته شده است. سوال همچنان باقی است: چگونه یک معبد یونانی میتواند یک آتشکده زرتشتی باشد؟
آپولونیوس اهل تیانا، فیلسوف و رهبر مذهبی یونانی که از تیانا در کاپادوکیه، آناتولی رومی میآمد، به سفرهای گسترده و آموزش در سراسر خاورمیانه، شمال آفریقا و جنوب آسیا پرداخت. گزارش شده است که او در سفر خود به هند از معبد جاندیال بازدید کرده است. فیلوستراتوس این دیدار را ثبت کرده است:
“و آنها معبدی را در جلوی دیوار دیدند که اندازه آن تقریباً به ۱۰۰ فوت میرسید، از سنگ (سرخ) پوشیده شده با گچ ساخته شده بود، و در داخل آن یک زیارتگاه ساخته شده بود، نسبتاً کوچک در مقایسه با اندازه بزرگ معبد که توسط ستونها احاطه شده بود، و شایسته توجه بود. زیرا لوحهای برنزی به هر یک از دیوارهای آن میخ شده بود که بر روی آنها کارهای پورووس و اسکندر حک شده بود.”
- فیلوستراتوس، زندگی آپولونیوس اهل تیانا
بازدید آپولونیوس از هند در کتاب دوم زندگی آپولونیوس اهل تیانا، به ویژه بازدید از شهر تکسیلا، در فصلهای ۲۰ تا ۲۴ شرح داده شده است. او سازههایی از نوع یونانی را در تکسیلا توصیف میکند، که احتمالاً به سیرکاپ اشاره دارد:
“میگویند تکسیلا تقریباً به اندازه نینوا بزرگ است و به شیوه شهرهای یونانی به خوبی مستحکم شده است. من قبلاً نحوه دیوارکشی شهر را توصیف کردهام، اما میگویند که شهر به خیابانهای باریک به همان شیوه نامنظم آتن تقسیم شده است و خانهها به گونهای ساخته شدهاند که اگر از بیرون به آنها نگاه کنید، فقط یک طبقه دارند، در حالی که اگر به داخل یکی از آنها بروید، بلافاصله اتاقهای زیرزمینی را پیدا میکنید که به اندازه اتاقهای بالایی از سطح زمین پایین میروند.”
کتاب دوم : ۲۳ زندگی آپولونیوس اهل تیانا
معبد ۱۵۸ فوت طول و ۸۵ فوت عرض دارد. این معبد از یک تالار ورودی باز تشکیل شده که به یک اتاق بسته و یک راهروی احاطه کننده منتهی می شود. در ورودی، آثار چهار ستون عظیم ماسه سنگی وجود دارد. عظمت ستون ها نشان دهنده سقف سنگی مشابه بقیه سازه است. در ساخت معبد از سه نوع سنگ مختلف استفاده شده است.
پیتر استوارت در کتاب «هنر گاندهارا و دنیای کلاسیک» اشاره میکند که گاندهارا بخش مهمی از امپراتوری کوشان بوده است، امپراطوری که در اوج خود در سراسر آسیای مرکزی و شمال هند گسترده شده بود. این منطقه به سایر نقاط این قلمرو نیز متصل بود. همچنین به نظر می رسد که از طریق بازرگانی، مذهب و روابط دیپلماتیک با مناطق دوردستتر جهان باستان ارتباط خوبی داشته است. به نظر میرسد دین فرمانروایان کوشان عمدتاً شیواپرستی و زرتشتی بوده است، اما آنها از بودیسم نیزحمایت میکردند.
باستانشناسان پنجرههایی را حفاری کردهاند که برای یک معبد یونانی غیرعادی است. توضیح قانعکنندهای وجود دارد که آنها برای ورود نور عمل نمیکردند، بلکه برای تامین اکسیژن آتش مقدس کاربرد داشتند. برای بسیاری از پژوهشگران، یکی از استدلالهای قابل قبول این است که پرستشگاه وقف اهورامزدا بوده است.
گسترش بودیسم تحت حکومت کوشانیان با تحولات چشمگیر در آموزههای بودایی، هنر و ادبیات همزمان است. تحولاتی که صرفاً مشخصه بودیسم شمالی است و در آن باختریهای زرتشتی، سکاها/ساکاهای زرتشتی و اشکانیان زرتشتی در آن مشارکت داشته اند. قابل توجه است که در سوتراهای کهوتانی قدیم Suvarabh sottamas، نام الهه هندو، الهه خوشبختی، یا به همان شکل پذیرفته میشود یا با نام زرتشتی andr-mat ترجمه میشود. آوستایی speñtá ár-maiti، «جریان خجسته اندیشهها/مراقبه» و نگهبان زمین خوب (امریک، ۲۰۰۲، صفحات ۷-۹ در مورد ادبیات اولیه) را مقایسه کنید. چند متن جادویی و مجموعه ای از فرمول های مقدس علیه دیوها شباهت بسیار زیادی به وی-ديو-داد (وندیداد) در فرهنگ آوستایی دارند. از جمله تأثيرات ديگر، ظهور مکتب ماهايانا در بوديسم و سبک سكاها در هنر بودايي كه به گندهارا شناخته مي شود، قابل ذكر است.
در مذهب مهایانا بودیسم، بودای تاریخی، شکیمونی، فقط به عنوان یکی از چندین نام بوداها در نظر گرفته می شود و بنابراین، به عنوان یک آرمان تقریباً دست نیافتنی دیده می شود. ایده بودیساتواها در مهایانا، آرمان سوشیانتها (نجاتدهندگان آینده) را در میان زرتشتیان (رجوع شود به مدخل مربوطه؛ رزنفیلد، صفحات ۲۲۷ به بعد) جایگزین کرد. در مفهوم مهایانایی از بودیساتواها، آمیتابا و آوالوکیتشوارا، تأثیر زرتشتی کشف شده است (دِ مالمان، صفحات ۸۵-۹۵).
دوره کوشان با مشهورترین نمونه معماری صخرهای بودایی در میان ایرانیان، بوداهای عظیم حفرهشده در صخره به ارتفاع ۳۵ و ۵۳ متر در بامیان افغانستان مطابقت دارد (بیل، جلد ۱، صفحات ۴۹-۵۳) و به نظر میرسد اولین بار در غرب توسط توماس هاید در سال ۱۷۰۰ میلادی ذکر شده است (هاید، صفحه ۱۳۲).
نفوذ تمدن کوشانی به شمال به خوارزم و سغدیانه گسترش یافته است، اما آیا این مناطق هرگز تحت حکومت کوشان بوده است؟ تردید وجود دارد و شواهد زیادی از رواج و تسلط آیین بودایی در این مناطق در دوره کوشانیان وجود ندارد. مطالعه آثار بودیسم اشکانی و سکایی،همچنین نگاهی اجمالی به زرتشتیگری پیش از تسلط ساسانیان و تأثیرات آن بر پیروان آیین بودا،بیانگر همزیستی پیروان این آیین ها در این منطقه است.
امروزه آتشکده زرتشتی جاندیال به عنوان بقایایی از گذشته فرهنگی آیین زرتشتی باقی مانده است. بسیاری از مکان های باستان شناسی دیگر در منطقه نیز نشانه هایی از فرهنگ و آیین زرتشتی دارند. برای مثال، تندیسی که اولین مراقبه iddhartha زیر درخت گل سرخ را بر روی پایه همراه با یک آتشدان به تصویر میکشد، نشاندهندهی پرستشگران زرتشتی متعلق به قرن دوم پس از میلاد مسیح است. حفاریهای سری بهلول و تخت باهی در ناحیه مردان ایالت خیبر پختونخوا، نمونههای خوبی از تأثیرات زرتشتیگری بر بودیسم هستند.
در طول قرن نوزدهم ، جمعیت زرتشتی هند به مناطق مختلف سراسر کشور پراکنده شدند و خانههای جدیدی را دور از گجرات(بعنوان اولین سکونت گاه مهاجران ایرانی زرتشتی در هند پس از سقوط دولت ساسانی) تأسیس کردند. با وجود پیروی از زرتشتی گری و شکل گیری حس تعلق جدید در این سرزمین ها، آنها ادعاهای تاریخی یا سیاسی در مورد اماکن مرتبط با زرتشتیان در گاندهارا مطرح نکردند. جان آر هینلز در کتاب خود «دیاسپورای زرتشتی: دین و مهاجرت» به این موضوع می پردازد که در پایان حکومت استعماری در هند، وجدان زرتشتیان به دلیل حافظه جمعی از رنج زرتشتیان در ایران اسلامی، تاسیس یک دولت اسلامی به نام پاکستان را دلیلی برای نگرانی نمی دیدند. با این حال، این موضوع برای آنها خوشحال کننده هم نبود.
با توجه به ارتباطات تاریخی پاکستان با زرتشتیگری، بهویژه در مناطقی که تحت تأثیر و حکومت سلسلههایی با بستر آیین زرتشتی متوالی باقی ماندهاند، میتوان یک استدلال ضدتاریخی در مقابل دیدگاه جان آر هینلز ساخت. محوطه جاندیال نمونه بارز گذشته زرتشتی تاریخ پاکستان است.